شما اینجا هستید
نشست علمي بررسي نسبت عقل و دين از ديدگاه علامه مصباح يزدي(ره)
گروه كلام و فلسفه دين مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) برگزار ميكند
بررسي نسبت عقل و دين از ديدگاه علامه مصباح يزدي(ره)
سخنران: حجت الإسلام و المسلمين آقاي دكتر محمد جعفري، عضو هيئت علمي مؤسسه امام خميني(ره)
ناقد: جناب آقاي دكتر حسن يوسفيان، عضو هيئت علمي مؤسسه امام خميني(ره)
چهارشنبه 99/11/15 ساعت 10
این جلسه به صورت آنلاین از طریق ذیل قابل مشاهده است
ورود به سايت اصلي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره): https://iki.ac.ir
لينك كانال «مؤسسه امام خميني(ره)» در ايتا: https://eitaa.com/iki_ac_ir
نسبت عقل و دین از دیدگاه استاد مصباح
محمد جعفری
استاد مصباح بحث منسجم و نظام مندی در مورد نسبت عقل و دین ندارند ( به مثابه بحث علم و دین ) اما در لابلای اندیشه های ژرف آن پیر فرزانه، مطالب و اشارات صریح و پنهانی به این مقوله آمده است که در دو بخش آن را ارانه می نماییم:
1.رابطه عقل و ایمان :
ابتدا باید دیدگاه استاد را در مورد چیستی ایمان بدانیم. در مورد ماهیت ایمان، نظرات متعددی در جهان اسلام و غرب داریم؛ برخی تساوی ایمان و معرفت را مطرح می کنند و البته برخی هم اساسا ایمان را به معرفت مرتبط نمی دانند. استاد مصباح هر دو نظر را نفی می کنند. ایشان معتقد است ايمان از سنخ علم و معرفت نيست، بلكه معرفت، اعم از ايمان است ؛ بدين معنا كه در بسياري از موارد، علم براي شخص حاصل مي شود، ولي ايمان محقق نمي گردد؛ چنان كه قرآن شريف درباره فرعونيان مي فرمايد: (وَ جَحَدُوا بها وَ اسْتَیْقَنَتْها انْفُسُهُمْ) اين آيه تصريح مي كند كه فرعونيان با وجود علم يقيني به معجزات حضرت موسي از روي ظلم و برتر ي طلب ي او را انكار كردند. پس ایمان لزوما از معرفت به دست نمی آید .( 1393، ص 206-207). از سوي ديگر ايمان برخلاف علم اختياري است و شاهدش اين است كه خداوند ما را به آن امر مي كند: (قَد جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِاْلحَقِّ مِنْ ربِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْرًا لکُم) روشن است كه امر و نهي در جايي معنا دارد كه عمل موردنظر اختياري باشد؛ درحالي كه پاره اي از علوم را عقل بالبداهه درك مي كند و انسان هيچ گونه اختياري در تحصيل و تصديق آنها ندارد و اختيار مقوم آنها نيست. (مصباح يزدي، 1384 ، ص 199؛ همو ، 1381 ، ص 306 ).
ايمان در نگاه استاد مصباح اگرچه همان علم نيست، ولي علم و معرفت ضرورتاً، مقدمه ايمان است و بدون علم به متعلق ايمان، ايمان آوري نا ممكن است (همو ، 1388، ج 1، ص 243 ). ايشان تأكيد مي كنند كه ايمان بدون علم معنا ندارد. نمي شود به چيزي ايمان آورد كه آن را از قبل نمي شناسيم؛ چون بعد از اينكه انسان از غفلت خارج شد و فهميد در اين عالم حقايقي ممكن است وجود داشته باشد، براي او شك و ترديد پيدا مي شود كه آيا آنچه انبيا مي گويند حقيقت دارد يا نه. انسان براي پاسخ گويي به اين پرسش راهي جز تحصيل علم ندارد. البته براي تحقق ايمان، علم به تنهايي نيز كافي نيست، بلكه امور ديگري نيز لازم است. پس از نظر استاد، علم نه خود ايمان است و نه علت تامه آن، بلكه صرفاً علت ناقصه اي در كنار ديگر علل است؛ چون بعد از حصول معرفت، ايمان به صورت جبري براي انسان حاصل نمي شود، بلكه هنوز در دايره اختيار انسان قرار دارد. در اين مرحله نيز انسان مي توان ايمان بياورد و مي تواند ايمان نياورد. كار دل پس از كار ذهن و تحصيل علم شروع مي شود كه تصميم بگيرد به اين معلوم ذهن ملتزم گردد. (همو ، 1381، ص 296 ). بعد از شناخت حقايق، قلب است كه مي تواند تسليم آن حقايق شود يا در برابر آن عصيان ورزد. روشن است كه پذيرش و تسليم قلبي با پذيرش و تسليم ذهني تفاوت دارد. ذهن بعد از استدلال و مواجهه با مقدمات علمي، راهي جز پذيرش ندارد. ولي قلب مي تواند از همين امري كه ذهن راهي از فرار آن ندارد، سر باز زند.
با این توصیف می توان به صورت خلاصه گفت از نظر استاد مصباح، ایمان عبارت است از معرفت به همراه تصدیق قلبی و اراده و تصمیم بر التزام به عمل به لوازم. یعنی ایمان از سنخ یک کنش قلبی و فعل نفسانی است که غیر از تصدیق ذهنی است اما مبتنی بر آن می باشد. این عبارت کوتاه گویای نظریه جناب استاد است: « ايمان عبارت است از اينكه دل، چيزي را كه عقل و ذهن تصديق كرده است، بپذيرد و بخواهد به همه لوازم آن ملتزم شود و تصميم اجمالي بر انجام لوازم عملي آن بگیرد».( همو، 1378 الف ، ص 94) .
حال سخن بر سر آن شناخت ذهنی است که چگونه به دست می آید؟ استاد مصباح، شناخت مقوم ایمان را به سه نوع تقسیم می نماید:
1. شناخت حضوري اجمالي (فطري و غيراكتسابي)؛
2. شناخت حصولي كلي (عقلي و اكتسابي)؛
3. شناخت حضوري تفصيلي (شهودي و اكتسابي)
معرفت فطري، معرفتي حضوري و شخصي و درعين حال اجمالي است.. معرفت عقلي، معرفتي حصولي و كلي، ولي غايبانه است. معرفت شهودي، معرفتي حضوري، شخصي و روشن است. هركدام از معرفت هاي عقلي و شهودي، ميوه همان معرفت فطري، ولي مكمل و متمم آن هستند. معرفت فطري به دليل ابهام و اجمالش به تنهايي نمي تواند زمينه ساز ايمان صحيح باشد و قابل تفسیرهای متفاوت و حتی نادرست است؛ ازاين رو، معرفت فطري بايد از طريق معرفت عقلي يا شهودي به وضوح كافي برسد تا بتواند زمينه ساز ايمان باشد.
گرچه از نظر استاد، معرفت شهودي بالاترين نوع معرفتي است كه انسان می تواند به خداوند متعال داشته باشد ( مصباح ،1390 ، ص 202) اما با این همه استاد، جهان بینی قابل اعتماد و مستحکم را همان ایمان مبتنی بر تعقل می داند ( آموزش فلسفه ، ج 2، ص 366) . البته این معرفت تعقلی لزوما به معنای معرفت فلسفی نیست.حتی استاد متذکر می شوند که طرح براهين پيچيده فلسفي براي عموم مردم كه ذهن ورزيده اي ندارند و با مفاهيم و مقدمات فلسفي آشنا نيستند، نه تنها مفيد نيست، بلكه احياناً زيان بار نيز خواهد بود (همو ، 1388 ، ج 1، ص 250) .راه خداشناسي متوقّف بر طرح مطالب پيچيده فلسفي و درك اصطلاحات مشكل آن نيست تا اگر از درك آنها عاجز بودند ، از شناختن خداوند نيز مأيوس شوند. راه خداشناسي، اقامه برهان عقلي است و قرآن نيز در زمينه خداشناسي و مسائل اعتقادي براي اقناع عقول و انديشه هاي مردم به اقامه برهان مي پردازد. به هر حال از نظر استاد، معرفت عقلي افزون بر اينكه مي تواند شناختي كلي از خداوند را پديد آورد، موجب تقويت ايمان و تحصیل مراتب بالای آن نیز بشود و ايمان وديعه اي را به ايمان ثابت تبديل مي كند (همو ، 1380، ص 21 و نیز خودشناسی برای خود سازی، ص 91)
2. رابطه گزارههای عقلی و گزارههای دینی
بدیهی است که با توجه به مطالب بخش قبل، استاد مصباح به هماهنگی کلی میان معارف دینی و گزاره های عقلانی قائلند. ایشان به سه دلیل، تعقل و گزاره های عقلانی را پایه گزاره های دینی می دانند: اولا نقطه شروع و عزیمت در عرصه میاحث دینی، منطقا تنها با عقل و خردورزی میسر است؛ ثانیا، برای گفتگو و مباحثه در این زمینه، عقل به عنوان زبان مشترک میان انسانها به کار میرود؛ ثالثا، راههای دیگر خداشناسی نیز به نحوی به آن وابسته میباشند.( محمدتقی مصباح یزدی، ایدئولوژی تطبیقی، ص14ـ17؛ همو، آموزش فلسفه، ج2، ص411ـ412).
فراتر از این، با توجه به تعریفی که هم جناب استاد از دین می دهند که دین رسالت تبیین رابطة پدیده ها و رفتارهای انسان را با کمال و سعادت حقیقی انسان بیان کرده و تعامل انسان را با پدیده های مادی و غیرمادی ارزشگذاری می کند و تکلیف انسان را در برخورد با آنها تعیین می نماید، می توانیم دین حق را از منظر ایشان، مجموعه ای از معارف نظری و عملی ( توصییفی و دسیتوری) بدانیم که برای دستیابی انسان به سعادت حقیقی، ضروری است منبع این آموزه ها به تناسب مساله مورد بحث می تواند خود واقعیت، عقل، کتاب و سنت، یا طبیعت محسوس باشد. روش دست یابی به این تعالیم هم می تواند در موضوعات مختلف، متفاوت است و می توان از روشهای شهودی، عقلی، نقلی یا تجربی استفاده نمود. ( علم و دین، ص 105)
طبق این تعریفِ جناب استاد، روش عقلی یکی از منابع دین و معارف دینی است و به تبع آن هر گزاره عقلی که سعادت انسان مرتبط باشد، هم ذیل دین و گزاره های دینی قرار می گیرد که تعریفی نسبتاً حداکثری تلقی می گردد یعنی بر این اساس بسیاری از گزاره های هستی شناختی و معرفت شناختی عقلی نیز در ذیل دین قرار می گیرد.
منابع :
( 1377 ) آموزش عقاید.
( 1378 ). آموزش فلسفه. 2ج.
( 1378 الف). خودشناسی برای خودسازی.
( 1380) چکیده ای از اندیشه های بنیادین اسلامی.
(1381) به سوی خودسازی،
( 1383) به سوی تو،
(1384 الف) نقد و بررسی مکاتب اخلاقی.
(1385) پیش نیازهای مدیریت اسلامی
( 1386) در جست وجوی عرفان اسلامی
( 1386 الف) معارف قرآن / انسان شناسی
( 1388) اخلاق در قرآن
(1389 ) خد اشناسی (مجموعه کتب آموزشی معارف قرآن از راه دور)
( 1390 ) در کوچه های آفتاب: جستاری در عرفان اسلامی.
آخرین اخبار
- 1 از 5
- بعدی