سه شنبه: 6 آذر 1403

شما اینجا هستید

سخنرانی آیت‌الله رجبی در وبینار بزرگداشت علامه طباطبایی در دانشگاه تبریز 1399/8/24

    سخنرانی آیت‌الله رجبی در وبینار بزرگداشت علامه طباطبایی در دانشگاه تبریز 1399/8/24

    مرحوم علامه طباطبایی‌ره شخصیتی است که حق بسیار عظیمی بر ملت ما،  جامعه شیعه و جامعه اسلامی و حتی بشریت دارند. اندیشه‌های این مرد بزرگ در عرصه‌‌های مختلف زمینه‌ساز تحول و ارتقای معرفت و اندیشه در موضوعات مختلف شده است. به‌خصوص در عرصة تفسیر و فلسفه، نظریات بسیار نوآورانه و مهم ایشان توانسته است تحولاتی در این دو عرصه به‌وجود آورد. تربیت شاگردانی بزرگ که هر یک استوانه‌های تفسیر و فلسفه هستند، دستاورد بزرگی دیگر است که جامعه ما از آنها بهره‌مند بوده و هست. اما بحث نوآوری‌های مرحوم علامه در فهم دین، موضوعی است که هنوز نیاز به کارهای بسیار دارد و باید دانشمندان مرتبط با این حوزه با تلاش خستگی‌ناپذیر خودشان این نوآوری‌ها و دستاوردها را استخراج، و به جامعه علمی عرضه کنند. قبل از پرداختن به نمونه‌هایی از نوآوری‌های مرحوم علامه، چند نکته مقدماتی اساسی را بیان می‌کنم که دایره وسیع نوآوری‌های ایشان را تا حدی روشن می‌کند و وظیفه سنگین دانشجویان مقطع دکتری و فضلای سطح چهار حوزه و اساتید و محققان را نشان می‌دهد:

         1. گسترده وسیع نوآوری‌های علامه در فهم دین

    فهم درست معارف دین و استخراج مجتهدان آن مبتنی بر لایه‌های مختلفی از بحث‌های علمی است که هر کدام نقش خاصی در فهم مجتهدانه به دوش دارند و دیدگاه‌هایی که در آن عرصه‌ها مطرح می‌شوند می‌تواند در فهم مجتهدانه و نظریه‌پردازانه علوم دینی نقش اساسی داشته باشند. از مسئله موضوع و مسئله‌شناسی تا مبانی تحقیق در آن مسئله از جمله مبانی معرفت‌شناختی، هستی‌شاختی، روش‌شناختی، انسان‌شناسی و دیگر مبانی که در این عرصه مطرح است. در هر کدام از اینها مسائل متنوعی مطرح است که در فهم دقیق و صحیح مجتهدانه دیدگاه اسلام و استخراج معارف اسلامی تأثیرگذار است. این مسئله خاص حوزه فرهنگ و دین نیست بلکه دانشمندان در رشته‌های مختلف تصریح کرده‌اند که نظریات علمی، مبتنی بر مبانی و پیش‌فرض‌هاست و رد یا قبول نظریات، بیش از هر چیز مبتنی بر رد یا قبول مبانی و پیش‌فرض‌های بنیادین آنهاست. اگر بخواهیم نوآوری‌های علامه در فهم دین را ارائه دهیم باید سراغ مبانی و پیش‌فرض‌ها هم برویم که چه نوآوری‌هایی داشته و چه تأثیر در فهم دین دارد.

         2. منابع معرفتی دین

    در مباحث اصولی و فقهی، منابع استنباط مجتهدانه را شامل کتاب، سنت، عقل، اجتماع می‌دانند. این یک نظریه رایج بین مجتهدان و اصولیین است. اینکه هر یک از این منابع مستقل هستند یا نیستند، شرایط بهره‌برداری و اقتصائات آنها چیست و  در مقام تعارض‌های احتمالی چه باید کرد و نظایر آن مسائل مختلفی است که در منابع معرفتی مطرح و از مسائل متقدم بر تحقیق مجتهدانه است که در فهم و روش فهم معارف تأثیرگذار است.

    فرآیند تولید نظریه مجتهدانه یا تولید علم چیست؟ چه مراحلی را باید طی کرد که به نظریه اجتهادی دست یافت. مهارت یا ملکه نظریه‌پردازی مجتهدانه چیست و طی چه سازوکار و فرایندی حاصل می‌شود مسئله دیگری است که باید به آن توجه شود و در نهایت  ببینیم علامه در نظریه‌پردازی‌ چه نظریات نوینی و چه دستاوردها و نوآوری‌هایی دارد. وقتی از نوآوری‌ها و رهاوردهای علامه در عرصه فهم دین سخن گفته می‌شود نوعاً سراغ لایه پنجم می‌روند در حالی که لایه‌های پیشین در فهم دین اثرگذار است. با توجه به این قلمرو وسیعی که برای محورهای موثر در نظریه‌پردازی اجتهادی اشاره شد، روشن می‌شود دایره بررسی ره‌آورد‌های علامه طباطبایی قدس‌سره در فهم دین چه دامنه وسیعی دارد.

    برخی بزرگان معتقدند سال‌های طولانی باید بگذرد تا عظمت کارهای علامه به‌ویژه در تفسیر المیزان روشن شود. در این عرصه هم سال‌ها باید بگذرد که نوآوری‌ها علامه  کشف و تبیین و عرضه شود و این نشان آن است که در فهم اندیشه‌های علامه در عرصه دین چه کارهای زمین مانده‌ای داریم که همت محققان این عرصه را می‌طلبد که با تلاش پیگیر استخراج و مورد بهره‌برداری قرار دهند.

    با توجه به این حجم وسیع ترجیح می‌دهم به جای نوآوری، تعبیر «رهاورد‌های» علامه را عنوان کنم. از نوآوری هم برداشت‌های مختلفی ارائه می‌شود و هم طیف وسیعی را دربرمی‌گیرد که چه‌بسا توقعاتی ایجاد می‌کند. گاهی برخی کارها را نوآوری نمی‌دانند، تعبیر متواضعانه، اصطلاح «رهاورد» است. علامه چه بسا نکاتی را مطرح کرده‌اند که از جمله کوچک‌های بزرگ است که با تعبیر رهاورد، بیان این نکات مشکلاتی ایجاد نمی‌کند. اما تعبیر نوآوری چه بسا افرادی برنتابند علاوه بر آن نوآوری می‌طلبد تتبع وسیعی صورت گیرد و موارد خاص که علامه باب جدیدی باز کرده‌اند که هیچ متفکری به آن نپرداخته است به خود اختصاص می‌دهد. در این زمینه مشکل در پایان‌نامه‌ها و مقالات علمی پژوهشی مطرح است. در رساله‌های دکتری انتظار نوآوری است. ولی در نوع موارد تعبیر نوآوری مورد مناقشه قرار می‌گیرد که در نوع مقالات علمی پژوهشی این سؤال مطرح است که آیا مقاله علمی و پژوهشی که حتی در مجلات علمی ـ پژوهشی منتشر می‌شود، نوآورانه هست یا نه.

         3. پیشینه تحقیق در نوآوری‌های علامه

    در نوآوری‌های فلسفی کارهایی صورت گرفته است که 30 یا 50 مورد را برخی نوشته‌اند اما در عرصه علوم نقلی کمتر بدان پرداخته شده است و شاهد  ادبیات نحیف‌تر و ضعیف‌تری هستیم. در حوزه تفسیر با اینکه مرحوم علامه نوآوری فراوانی دارد، اما کمتر کتاب‌ها و مقالاتی در این عرصه نگاشته شده است. با توجه به حجم نوآوری‌های علامه باید شاهد کتاب‌های فراوانی می‌بودیم، اما بسیار نادرند. در عرصه نوآوری در فهم دین به یک معنا ادبیات ضعیف‌تر و نحیف‌تر از حوزه تفسیر است؛ زیرا در عرصه تفسیر علامه برجسته‌ترین تفسیر جهان اسلام را با نوآوری‌های فراوان نوشته است ولی درمؤلفه‌های دیگر فهم دین از جمله مباحث فقهی و اصولی که کمتر بدان پرداخته‌اند و آثار ایشان کمتر در دسترس محققان غیرحوزوی است طبعاً با ادبیات ضعیف‌تر مواجه هستیم.

    بنابراین قلمرو گسترده‌ای در زمینه کار برای نوآوری‌های علامه در فهم دین وجود دارد که باید بکاویم و وارد تحقیق و استخراج شویم و از آنها برای فهم دقیق دیدگاه‌های علامه و فهم مجتهدانه معارف دینی بهره‌ بگیریم.

    اکنون اشاره‌ای به دو نمونه از این بحث‌های مبنایی داشته باشیم:

    مورد اول: مرحوم علامه به تفکیک در فهم آموزه‌های فقهی و فهم آموزه‌های معارفی غیرفقهی اسلام به لحاظ منابع معرفتی قائل‌اند. البته دیگرانی هم قائل شده‌اند. مرحوم علامه در مسئله اعتبار خبر واحد در فهم معارف فقهی چون در صدد معذر و منجز هستیم و باید ببینیم چگونه عمل کنیم که در پیشگاه خدا اگر ما سؤال شود چرا چنین عمل کردید حجتی برای عمل خود داشته باشیم خبر واحد و محتوای رسیده از این طریق را حجت و منبع می‌داند ولی در معارف سوال این است که واقعیت‌ها چگونه است، نمی‌توان به اخبار آحاد که تک‌نفرهای مورد اعتماد مطلبی را از معصومین علیهم‌السلام نقل می‌کنند، استناد کرد؛ اگر اطمینان و یا یقین به صدور نباشد. عرصه، عرصه کشف واقع است. البته این یک بحث عمیق و ظریفی است و دقایقی دارد که جای بحث از آن این فرصت نیست. این تفکیک باعث می‌شود منابع معرفتی در احکام و معارف دیگر متفاوت و به تعبیر دقیق‌تر گستره آن متفاوت باشد. منابع معرفتی را باید مبنا قرار داد. یک مصداقش اینجاست؟ معارف فقهی اسلامی را با دو نگاه می‌تواند دید: معذر و منجز بودن و یا کاشف واقع بودن؛ زیرا ما بر این باوریم که هنجارها نیز حقیقتش بیان یک واقعیت است که با سازوکار خودش می‌توان به هست‌هایی رسید، صرفا اعتبار و قرارداد نیستند. بلکه بیانگر رابطه‌ای واقعی و تکوینی در خارج است. دستور به خواندن نماز ظاهرش انشایی و دستوری است اما باطن آن رابطه حقیقتی است بین نماز و تقرب به خدا. لذا در روایات آمده است: الصلاه قربان کل تقی: نماز عاملی برای تقرب هر انسان متقی به خدا است و او را به خدا وصل می‌‌کند؛ یعنی نماز بخوانید که شما را به خدا نزدیک می‌کند. بنابراین حتی احکام فقهی را می‌توان با این نگاه نگریست.

    مورد دوم: در بحث‌های فلسفی علامه مسئله اعتباریات را مطرح کرده‌اند که در خیلی از عرصه‌ها می‌تواند نقش ایفا کند و از آن بهره بگیریم؛ از جمله در فهم آیات و روایات. باید ببینیم این مسئله ونیز تفاوتی که علامه میان مفاهیم اعتباری و حقیقی در بحث‌های فلسفی خودشان قائلند در فهم دین می‌تواند نقش آفرین باشد.

    در ادامه به چند مورد از رهاوردها و دستاوردهای علامه در عرصه فهم دین اشاره می‌کنم:

    الف) ساختاری نگریستن به معارف دین: علامه در موارد متعدد از المیزان یادآوری می‌شوند که معارف دینی ما به صورت یک ساختاری تنظیم شده است که قسمت‌های مختلفی دارد تا به یک نقطه محوری می‌رسد که توحید است. ایشان تأکید دارند وقتی می‌خواهیم دین را بفهمیم با این نگاه باید سراغ معارف دینی برویم و به فهم درست دست یابیم. علامه برای این نگاه خود از متون دینی و قرآنی تأیید ارائه می‌دهد و بر اساس آن مکرر تأکید دارندکه تمام معارف اسلامی را بخواهیم فشرده کنیم، منتهی به توحید می‌شود و اگر توحید را بسط دهیم و استلزاماتش و فروعش را نتیجه بگیریم معارف اسلامی را می‌توان از آن استخراج کرد. این نکته شایان توجه است که اگر آیات قرآن اینچنین باشد، با توجه اینکه روایات نیز منشأیی وحیانی دارند دست‌کم در برخی روایات هم می‌توان همین دیدگاه را مطرح ساخت. در ادامه ترجمه برخی بیانات ایشان را در این خصوص ذکر می‌کنم:

    1. قرآن با گستردگی شگفت‌انگیزش در معارف اصیل خود و فروعات آن از ‌اخلاق و احکام مربوط به عبادات، معاملات، مسائل مربوط به اداره جامعه و نظام اسلامی، مسائل اجتماعی، هشدارها و انذارها و بشارت‌ها، داستان‌های قرآن، نکات عبرت‌امور و...؛ همگی این آموزه‌ها به توحید و نبوت و معاد بازمی‌گردد. علامه در این مورد می‌‌فرمایند به توحید، معاد و نبوت بازمی‌گردد ولی موارد دیگر می‌فرمایند همه به توحید بازمی‌گردد. (المیزان، ج1، ص 40)

    2. در مباحث پیشین گذشت که اسلام دین توحید است. بر این اساس اسلام تمام فروع را به اصل واحدی بازمی‌گرداند که توحید است و این اصل در تمام فروعش بسط می‌یابد. (المیزان، ج 2 ص 210) تمام آموزه‌های اسلام بر اساس فطرت و اصل توحید است به گونه‌ای که تمام آن معارف با تحلیل به توحید بازمی‌گردد و این اصل توحید به آن معارف بازمی‌گردد (الیزان، ج 1، ص 90).

    علامه برای تأیید دیدگاه خود از آیات قرآن استفاده می‌کند. می‌فرمایند اینکه همه فروع اسلام به توحید بازمی‌گردد در آیه شریفه «الم تر ضرب الله مثلا کلمه الطیبه کاشجرة طیبه» آمده است که مفاد آیه این است که سخن پاک مثل درخت پاک است. مفسران می‌گویند این کلمه پاک توحید است که اصلها ثابت و فرعها فی‌السماست. درخت پاک اصلش ثابت است. شاخصارهایش تا اعماق آسمان‌ها بالا می‌رود و هر آن ثمرات آن با اذن الهی در اختیار بشریت است.

    علامه نگاه ساختاری به دین داشتند. مانند درختی که ریشه‌ای دارد و شاخه و برگها و ثمرات. دین هم همین طور است. توحید ریشه‌ها، و فروع دین شاخه‌ها و ثمرات آن نتایجی است که بر عمل به دین بار می‌شود یا دستورالعمل‌هایی که راهگشای انسان در رسیدن به سعادت است. علامه می‌خواهد بفرماید نظریه من مورد تأیید قرآن کریم است. علامه در مقدمه تفسیر شریف المیزان بیان می‌کند که چگونه کلیه معارف و محتوای قرآن محورش خدا و توحید است. با نگاه سیستمی به معارف قرآن باید نظریه‌های مختلفی که قرآن ارائه داده است را استخراج کنیم و بعد با جمع این نظریات و بهره‌گیری از آن‌ها در هر حوزه‌ای نظام‌های اسلامی در آن حوزه‌ها مانند نظام تربیتی، نظام حقوقی، نظام سیاسی و نظام اقتصادی و ... طراحی کنیم و براساس آن به راهبردها و راه‌کارهای عملیاتی برسیم. علامه می‌گوید این نگاه در فهم دینی باید لحاظ شود باید همه با هم در ارتباط و با توحید سازگار باشد. بسیاری از خطاها در فهم دین با این اصل قابل شناسایی است. افرادی به تبیین آیات و روایات پرداخته و برداشت‌هایی کرده اند که با توحید و خدامحور بودن سازگار نیست.

    ب) علامه نکته‌ای را از روایات استخراج می‌کند که در عرصه علم در استخراج فهم دیدگاه یک متفکر مطرح است که آیا در فهم متن می‌توان آن را قطعه‌بندی کرد یا نه. شاخص‌ها و شرایط آن چیست. آیا می‌توانیم متن یا سخنرانی‌ای را تجزیه کنیم. این تجربه و قطعه‌بندی تا چه حد معتبر است. واحد قطعه‌بندی چیست این مسئله خاص تفسیر و علوم دینی نیست و بلکه در همه یا اکثر قریب به اتفاق آثار مکتوب و حتی غیرمکتوب مطرح است. مناسب است در اینجا به یک ویژگی برجسته مرحوم علامه در فهم دین و تفسیر قرآن اشاره‌ای بکنم.

    از ویژگی‌های که باید با تجلیل از آن یاد کرد و آن اهتمام علامه به روایات است. گاهی گفته می‌شود که علامه در تفسیر روی خوشی به روایات ندارند. در حالی که دقیقا برعکس است و بیش از دیگر علما برای تفسیر از روایات استفاده کرده‌اند. در المیزان روایاتی آمده است که در کتب تفاسیر روایی نیامده است و در تفاسیر عیاشی، نورالثقلین و برهان نیامده است. این نشان می‌دهد علامه به روایات اهتمام داشته‌اند. حتی در مواردی روایات بی‌سند و منقول از طریق اهل سنت را هم مورد عنایت قرار می‌دهند چون احتمال صدور از حضرات معصومین علیهم‌السلام و حذف سند هست و باید تلاش کرد به مفاد روایات پرداخت و آنها را با آیات بسنجیم. اولین کتاب تفسیر ایشان البیان فی الجمع السنه و القرآن است. این کتاب نشان از اهتمام علامه به روایات است. همچنین ایشان می‌فرماید یک مفسر باید سراغ روایات برود و روش تفسیر اهل بیت علیهم‌السلام را بیاموزد و وارد تفسیر شود.

    رهاورد دیگر علامه که نشانه استفاده ظریف و دقیق علامه از روایات هم هست این است که ایشان ناظر آیه شریفه «قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون» می‌فرماید از روایات برمی‌آید که می‌توان قرآن را تقطیع و از بخش‌های مختلف آن استفاده‌های گوناگون کرد. اگر آیه‌ای مطلبی را ذکر و چند قید آورده است می‌توان از آیه یک مطلب که مفاد آیه با تمام قیود آن است را استفاده کرد و از عنوان نخست و نیز با افزودن هر قید به طور جداگانه مطلب خاصی استفاده کرد. و به این طریق گاهی از یک آیه، پنج یا ده نکته می‌توان استفاد کرد. این باب جدیدی پیش‌روی ماست. همچنین علامه می‌فرماید وقتی روایات را در موارد عام و خاص و مطلق و مقید قرآن با جستجوی تام و کامل بررسی کنید؛ درمی‌یابید که این روایات در بیشتر موارد از عام یک حکمی را استفاده کرده‌اند و از خاص یعنی عام تخصیص‌خورده آن استفاده‌ای دیگر؛ مثلاً از عام، استحباب و از عام مخصص، وجوب را استفاده کرده‌اند و این امری فراتر از آن‌چیزی است که در مباحث اصولی مطرح شده است.

    لینک ثابت خبر: qabas.iki.ac.ir/node/7021

    موسسه امام خمینی

    «این مؤسسه‏ خوب، جامع و کامل می‌‏تواند از لحاظ تلاش پیگیر، خستگی‏‌ناپذیر، خالصانه و عالمانه الگویی برای حوزه باشد.»  مقام معظم رهبری در دیدار رئیس و اعضای هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره... ادامه

    سند چشم انداز

    چشم‌انداز مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) با اميد به فضل الهي و عنايات ويژه حضرت ولي عصر(عج) و در پرتو کوشش عالمانه و تلاش متعهدانه همه ارکان و اعضا و پارسايي و پاکي مديران، استادان، محققان، دانش‌پژوهان و... ادامه