شما اینجا هستید
بررسي مباني و قواعد تفسيري علامه طباطبايي در تفسير الميزان
دانش پژوه:اميررضا اشرفي
چکیده:
مباني تفسيري در اين رساله اشاره به مجموعهاي از قضاوتهاي كلي و پيشيني دربارة قرآن دارد كه تعيين كنندة موجوديت تفسير يا چگونگي كشف مراد خداوند از آيات قرآن است. از هر يك از اين اصول پيشيني, بايد و نبايدهايي به نام « قواعد تفسيري» شكل ميگيرد كه التزام به آنها براي دستيابي به فهمي صحيحِ آيات قرآن, ضرورت دارد.
حاصل بررسي مباني تفسيري علامه در رسالة حاضر در چهار محور ( 1. قالب متن 2. مدلول و محتواي متن 3. شيوة بيان متن 4. زبان متن) به اين قرار است:
1.مباني مرتبط با قالب متن:
1.1. الهي بودن الفاظ و عبارات قرآن: گزينش الفاظ و عبارات قرآن، از سوي خداوند متعال صورت گرفته و غيرخدا در آن نقشي نداشته است.
1.2. الهي بودن نظم قرآن: نظم و چينش آيات قرآن، از سوي خدا ست؛ بنابراين با تکيه بر قرينة سياق ميتوان به مراد خدا دست يافت.
1.3. الهي بودن قرائت واحد: از ميان قرائات مختلف تنها يک قرائت قابل استناد به خداوند و مبناي تفسير قرآن است.
1.4. اصالت متن موجود: از عصر نزول قرآن تاکنون، هيچ تغييري که به اوصاف عام قرآن ـ مانند هدايت بودن، نور بودن، معجزهبودن ـ آن لطمه بزند، صورت نگرفته است.
2. مباني مرتبط با مدلول و محتواي متن:
2.1. معنا و مدلول مفردات:
2.1.1. خارج بودن خصوصيات مصاديق مفردات از موضوعله آنها: ويژگيهاي مصاديق مفردات، خارج از معاني موضوعله آنهاست.برخي از زوايا و لوازم اين مبنا عبارتند از:
الف. امکان استعمال حقيقي واژهها در غير مصاديق اوليه ب.تأثير نداشتن تغيير تئوريهاي علمي در مفاد کلمات ج. امکان كاربست هر واژه در معنايي پيراسته از باورهاي عصر نزول
2.1.2. علوّمصاديق مفردات قرآن: مصاديق مفردات قرآن به ويژه در باب امور مرتبط با صفات خدا و آخرت از علوّ ويژهاي برخوردار و فراتر از مصاديق ماديِ متعارف آن است.
2.1.3. تفاوت کاربرد برخي واژگان درعرف قرآن: خداوند گاهي در قرآن با قرائني برخي واژهها را در معاني خاصي متفاوت از معاني متداول عرفي آنها به کار برده است؛ لذا فحص از قرائن موجود براي کشف معاني مفردات قرآن ضروري است.
2.1.4. تحوّل معاني عرفي برخي واژگان درگذر زمان: معاني برخي واژگان قرآن در گذر زمان و اختلاط زبان عربي با ساير زبانها، با کاربرد عرفي آن فاصله پيدا کرده است. معيار در ترجمه و تفسير اين واژگان، معناي متفاهم آن واژهها در عصر نزول است.
2.1.5. وجود واژگان دخيل در قرآن: تبادل زبان عربي با ساير زبانها موجب شده، در قرآن نيز برخي واژگان باريشة غيرعربي راه پيدا کند، معيار در ترجمه وتفسير اين واژگان، معناي متفاهم آنها در زمان عربي است، نه معناي آنها در زبان ميدأ.
2.2. معنا و مدلول گزارهها:
2.2.1. علوّ معارف قرآن: معارف قرآن به ويژه در بيان اوصاف و افعال الهي و امور مرتبط با عالم از فراتر از معارف متداول بشري است.
2.2.2. پيوستگي معنايي آيات قرآن :. آيات قرآن از پيوستگي ويژهاي برخوردارند که از مظاهر آن ميتوان از پيوستگي معاني آيات يک سوره در غرض واحد، پيوستگي آياتي که طي يک نزول فرود آمدهاند، در موضوع واحد و پيوستگي آياتي که با حروف مقطعة مشترک آغاز ميشوند، در مضاميني مشترک ياد کرد.
2.2.3. تناسب و هماهنگي آيات با يکديگر: آياتي قرآن به لحاظ معنايي با يکديگر تناسب و هماهنگي ويژهاي دارند، مرجع بودن محکمات براي متشابهات، محوريت آيات توحيدي در هندسة معارف قرآن، از نمودهاي اين هماهنگي است؛ دو مبناي اخيررا ميتوان از اصليترين بنيانهاي تفسير قرآن به قرآن شمرد.
2.2.4. برخورداري قرآن از مراتب متعدد معاني به شکل طولي، قرآن دربردارندة سطوح مختلفي از معاني است که به فراخور درک مخاطبان براي آنها جلو ه مينمايد.
2.2.5. جامعيت معارف قرآن: معارف قرآن به مسائل فردي منحصر نميشود؛ کليات همة امور فردي و اجتماعي که در هدايت بشر نقشي اساسي دارد ـ مانند شيوة حکومت و سياست و ... ـ در قرآن بيان شده است
2.2.6. جهانيبودن و جاودانگي قرآن: دعوت قرآن و هدايت آن مختص به قوم و زمان خاص نيست؛ قرآن راهنماي جاويد تمام ابناي بشر در گذر زمان است.
2.2.7. پيراستگي معارف قرآن از باورهاي باطل عصري: معارف قرآن از باورهاي باطل عصر نزول پيراسته است؛ قرآنِ حکيم به بهانة همزباني با قوم و مانند آن هيچ انديشة باطلي را در خود راه نداده است.
3. مباني مرتبط با شيوة دلالت متن:
3.1. سخن گفتن به شيوة محاورة عقلايي: خداوند در قرآن به روشي نوظهور براي انتقال مقاصد خود تمسک ننموده؛ بلکه به همان شيوة متعارف و عادي با مردم سخن گفته است؛ اما کلام او با کلام بشر از جهاتي مانند علوّ معارف و دقت و ظرافت بيان از کلام بشر متمايز است.
3.2. شيوايي و رسايي بيان: خداوند با احاطه به واقعيات هستي و اساليبِ سخن، مقاصد خود را به شيوهاي کاملاً رسا بيان نموده است
3.3. دوري از تسامح و تساهل: واقعيات جهان هستي در کلام الهي آنچنان که هست، به دور از هرگونه سهلانگاري منعکس است.
3.4. دوري از اختلاف و تناقض: اختلاف و تناقض در کلام خداي متعال وجود ندارد؛ تعارضات بدوي با تدبر در آيات و درک دقيق معاني آنها حلشدنيست.
3.5. دقت و ظرافت بيانات قرآن: کلام خداوند که ريشه در علم بينهايت او دارد، از دقت و ظرافت فراواني برخوردار است؛ آوردن جزئيات هر داستان يا گذر از آنها به تناسب اهداف هدايتيآن، گزينش دقيق و بايستة هر واژه، پرهيز از تکرارِ بيهوده، زايد نبودن حروف، پرهيز ار تفنن در عبارات و کاربست عاليترين وجوه ادبي از جلوههاي دقت و ظرافت بيانات قرآن است.
3.6.استقلالِ بيان: قرآن بدون تکيه بر ديگر منابع ، سخن خود را بازميگويد؛ لذا ظواهر آن براي آشنايان به زبان عربي و اسلوب زبان قرآن قابلفهم است.
4.مباني مرتبط با زبان متن:
4.1. معناداري گزارههاي قرآني: گزارههاي قرآن معنادارند.
4.2. شناختاري بودن گزارههاي قرآني؛ گزارههاي قرآن حکايتگر واقعيات هستياند.
4.3. تعين معاني گزارههاي قرآني: گزارههاي قرآني داراي معاني مشخصاند و مقصود از آنها بر اساس قواعدِ فهم قرآن قابل کشف است.
استاد راهنما:
حجت الاسلام والمسلمين دکتر احمد احمدي
استاد مشاور:
دکتر محمدکاظم شاکر
خرداد 1385
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
آخرین اخبار
- 1 از 5
- بعدی