شما اینجا هستید
گزارش اجمالی از سلسله نشستهای ظرفیتهای موجود تمدن سازی نوین اسلامی
به همت گروه تاریخ اندیشه معاصر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) سلسله نشست های «ظرفیتهای موجود تمدن سازی نوین اسلامی» در سالن اندیشه مؤسسه امام خمینی(ره) برگزار گردید.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) سلسله نشست های «ظرفیتهای موجود تمدن سازی نوین اسلامی» دارای مباحث و سخنران های جداگانه بود که در شش نشست برگزار شد و روابط عمومی مؤسسه امام خمینی(ره) خلاصه اجمالی از نشست های برگزار شده را تقدیم حضور علاقه مندان می گردد:
نشست اول
ظرفیت های عرفان در تمدن سازی نوین اسلامی
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین متولی امامی
ناقد: حجت الاسلام دکتر علیرضا کرمانی
تاریخ برگزاری : 05/10/94
سخنران کرسي بحث خودشان را با عنوان شرايط تبديل ميراث تاريخي به ظرفيت تمدني، در 45 دقيقه ارائه کردند چکيده بحث ايشان اين بود:
تمدن ناظر به بيرونيترين لايه زندگي اجتماعي بوده و ناظر به روابط انساني و سياستگذاري عيني حاكمان است. سؤال اصلي اين نوشتار آن است كه «آيا علم عرفان چه ظرفيتهايي را ميتواند براي تأسيس تمدن اسلامي فراهم كند؟». پاسخ به اين سؤال ميتواند جايگاه علم عرفان را در منظومه معارف اسلامي مشخص كرده و كارويژه آنرا نسبت به افق تمدنزايي اسلامي معين نمايد. روش اين پژوهش، از حيث شيوه گردآوري، كتابخانهاي است؛ دادههاي اين تحقيق، با مراجعه به متون عرفاني گردآدوري ميشود؛ از لحاظ ماهيت، اين پژوهش، استدلالي، تبييني، تفسيري و معناكاوي است.
علم عرفان به دليل آنكه با عميقترين لايههاي وجود انساني يعني «قلب»، مواجه ميشود، ظرفيتهاي فراواني براي ايجاد حركت و جهتدهي جامعه بهسوي تمدن اسلامي دارد. اين ظرفيتسازي حداقل در سه جهت جريان مييابد و زمينهساز تمدن اسلامي خواهد بود. الف) جريان فهم باطني از عالم در حوزه علوم نظري، علم عرفان با ايجاد فهم باطني از هستي، در طبقهبندي علوم، حاكم بر علم فقه گرديده و پشتوانه مهمي براي حضور اجتماعي فقيهان است. ب) جريان درك عرفاني در جامعه كه موجب ايجاد زمينههايي پراهميت براي تمدن اسلامي خواهد بود از جمله: «توان انگيزش اجتماعي»، «ايجاد اعتماد اجتماعي نسبت به حاكم سياسي»، «افزايش تحمل اجتماعي»، «ايجاد روحيه حماسي و شجاعت»، «خروج از سوبژكتيويسم» و «رهايي از پوچگرايي»؛ كه اين آثار بيشك عميقترين زمينههاي باطني زايش تمدن اسلامي محسوب ميشوند. ج) جريان علم عرفان در حوزه علوم كاربردي كه الهامبخش آدميان در مرحله ابداعات و خلاقيتهاي او شده و عينيت و ماديت جامعه را متناسب با آن درك عرفاني متحول خواهد نمود.
سپس ناقدان جناب اقاي کرماني و جناب آقاي مشکاني نقد خود را ارائه کردند:
نکات ناقد اول:
1- در این مقاله صرفا ناظر به بیان یک سری مصادیق از زندگي عرفا بدون مراجعه به مطالب عرفانی بوده است
2- تعریف مشخصی از عرفان بیان نکرده اید و سه معنای مختلف بیان کرده اید
3- عارفان در زمینه عرفان نظری و عملی دیدگاهایی دارند که نمی تواند در تمدن سازی مورد استفاده قرار بگیرد زیرا عرفا دنیا را فانی و ارزش سرمایه گذاری نمی دانند
4- ایجاد باور واعتقاد مذهبی با کلام و فلسفه هم امکان دارد
5- هیچ عارفی اعتقاد به پلوراليسم اجتماعی نیست
6- روحیه تکلیف محوری عارف و وصل کردن آن با تمدن سازی
نکات ناقد دوم:
1- هستی شناختی تمدن را مورد بحث قرار دادند براي روشن شدن نقدهايي که وارد ميکنند
2- فقط به سبک زندگی تمدن پرداخته اند و به دیگر ابعاد اشاره نکرده اند
3- وجه تمیز بین تمدن اسلامی و غیر اسلامی چیست ؟
4- تعریف عرفان مشخص نیست
5- تفاوت عرفان با کلام چیست ؟
6- فقیه متخلق می تواند تمدن سازی کند و ربطی به عرفان ندارد
7- پلورالیسم رفتاری را می شود قبول کرد اما از حیث معرفتی نمی شود
نشست دوم
ظرفیت های فقه با رویکرد تمدنی
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین عابدی نژاد
ناقدان: حجت الاسلام و المسلمین دکتر نعیمیان
حجت الاسلام دکتر سید محمد هادی پیشوائی
تاریخ برگزاری : 12/10/94
سخنران کرسي بحث خودشان را با عنوان شرايط تبديل ميراث تاريخي به ظرفيت تمدني، در 45 دقيقه ارائه کردند چکيده بحث ايشان اين بود:
برای شناخت ماهیت و چیستی فقه تمدن ساز رابطه فقه و تمدن مورد بررسی قرار می گیرد.فقه تمدن ساز به عنوان یک رویکرد در فقه الاجتماع معرفی می گردد. می دانیم توافق چندانی بر تعریف تمدن وجود ندارد. در این مقاله مفهوم تمدن به مفهوم شهر و با تحلیل مفهوم شهر به مجموعه نظام های پویای اجتماعی که در آن تمامی نیازهای متنوع انسان برآورده می شود، معنا می شود. نظام های اجتماعی هویتی دوگانه دارند بنابراین باید بگوییم تمدن هویتی اعتباری – عینی می یابد. در واقع تمدن دارای ماهیتی دوگانه است که وجهی اعتباری و وجهی عینی دارد. وجه اعتباری تمدن به لحاظ هستی شناختی بر وجه عینی آن تقدم دارد. وجه اعتباری تمدن نیز در تحلیل نهایی به احکام اعتباری تحویل می شود. احکام اعتباری به صورت مستقیم ویا غیر مستقیم رفتارهای اجتماعی را به گونه ای تنظیم می کنند تا اهداف مطلوب مدنی تامین شود. اما در فقه تمدن ساز تمام ساحت های زندگی انسان بوسیله احکام وضعی و احکام تکلیفی تنظیم می شوند. این سخن به این معنا است که فقه تمدن ساز در واقع تبیین کننده وجه اعتباری و انشایی تمدن اسلامی می باشد. با این توضیحات در این مقاله برای شناخت ماهیت و چیستی فقه تمدن ساز 1- فقه تمدن ساز تعریف 2- موضوع آن تبیین 3- ابواب آن معرفی 4- مسائل آن توضیح 5- اهداف آن توصیف می شوند. با این توصیف می توانیم فقه تمدن ساز را علم به وجه اعتباری تمدن اسلامی از ادله تفصیلی شرعی بدانیم. موضوع فقه تمدن ساز در واقع همان شهر و یا تمدن به عنوان یک کلان نظام اجتماعی می باشد. اما ابواب فقه تمدن ساز عبارتند خرده نظامهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مانند آن و نظام های کوچکتری که در درون این نظام ها وجود دارد. مسائل فقه تمدن ساز نیز عبارت از مجموعه عناصر تنظیمی موجود در نظام اجتماعی که عبارتند از اهداف، قواعد، ساختارها و احکام. اما اهداف فقه تمدن ساز در واقع همان اهداف نظام اجتماع اسلامی خواهند بود.
سپس ناقدان جناب اقاي نعيميان و جناب آقاي پيشوايي نقد خود را ارائه کردند:
نکات ناقد اول:
1- ایشان مباحشان در تکمیل مقاله و ذکر مقدمه سازی برای مباحث مقاله بوده است
2- نگاه کل به تمدن سازی بهاين نحواست که همه دین را مورد توجه قرار می دهد نه فقه مصطلح
3- فقه کارش جهت دهی می باشد و باید فقه را مجموع علوم بدانیم
4- آیا فقه حکومتی از فقه تمدنی بیشتر دارد ؟
نکات ناقد دوم:
1- مشکلات تمدنی که ما داریم آیا فقه همه مشکلات را باید حل کند ؟
2- آیا فقه ما فردی است ؟اول بحث است
3- احکام همچنين راههای فرار از قانون را هم نشان ميدهد
4- تبعیت احکام از موضوعات را چکار می کنید. احکام تا کجا دائر مدار موضوعات هستند و این بحث بسیار پیچیده است آیا با عوض شدن عنوان احکام حکم عوض می شود یا نه ؟
5- اینکه برای هر واقعه حکمی است و فقه باید پاسخ گو باشد اول بحث می باشد چه کسی گفته فقیه باید پاسخگو همه احکام تمدن سازی باشد
6- آیا منطقه الفراق هم حکم دارد اگر این گونه باشد دیگر منطقه الفراق معنا ندارد
7- آیا برنامه ریزی کار فقیه است یا کارشناس مربوطه
نشست سوم
ظرفیت های تمدنی انقلاب اسلامی
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دکتر جمالی
ناقدان: حجت الاسلام دکتر ابوطالبی
دکتر مسعود معینی پور
تاریخ برگزاری : 19/10/94
سخنران کرسي بحث خودشان را با عنوان شرايط تبديل ميراث تاريخي به ظرفيت تمدني، در 45 دقيقه ارائه کردند چکيده بحث ايشان اين بود:
انقلاب اسلامی در مقطعی از تاریخ به منصه ظهور رسید که جهان بشری به دو قطب تمدنی شرق و غرب تقسیم گردیده بود و آبشخور هر دو تمدن نگاه مادی به عالم و آدم بود . با ظهور انقلاب اسلامی جهان در آستانه تک قطبی شدن قرار گرفت و شرق تمدنی از صحنه جدال گرم و سرد تمدنی کناره گرفت و تمدن لبیرال دمکراسی با باور متکی بر آرمانها و هژمونی بلامنازع خود شعار تمدن پایان تاریخ را سرداد و سخن از جهانی سازی مبتنی بر الگوی تمدنی خود به میان آورد . اما آنچه در محاسبات آنها نادیده انگاشته شده بود بروز انقلابی اسلامی در حساسترین نقطه کانونی جهان امروز بود که تنها سودای شکل دهی حکومتی در چهارچوب مرزهای ملی خود در سر نداشت و بلکه سخن از ساخت تمدنی در عرصه جهانی مبتنی بر آموزه های دینی به میان آورد. دشمنان دین و دیانت به خوبی به ظرفیت های انقلاب اسلامی در تغییر موازنه جهانی به نفع دین به خوبی واقف گردیده و با استراتژی درگیری تمدنی ، با انقلاب اسلامی به عنوان بزرگترین چالشِ نظم نوین جهانی مواجهه پیدا کرده اند. اما همه سخن در این است که در جامعه کنونی ما باید به خوبی به ظرفیت های تمدنی انقلاب اسلامی واقف گردید و در پی تحقق و تکامل این ظرفیت ها بود.
وجود اندیشه و رویکرد تمدنی در اندیشه رهبران انقلاب اسلامی مبتنی بر اندیشه ناب اجتهاد شیعی ، غیرت سازی تام و تمام با تمدن های مادی شرق و غرب ، بلوغ عاطفی و تغییر زیباشناسی و تمایلات اجتماعی مبتنی بر فرهنگ عاشورا ، تاریخ بلند ایران شیعی و تجربه های ناب انقلاب اسلامی همچون حکومت صفوی ، نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن نفت و.... ، آینده نگری جامع مبتنی بر فرهنگ مهدویت و ترسیم راهبردهای حرکت تمدنی ، رهبری و کار ویژه خاص او در مهندسی تمدنی همه اینها ظرفیت های ویژه انقلاب اسلامی در راستای تحقق تمدن اسلامی است .
سپس ناقدان جناب اقاي ابوطالبي و جناب آقاي معيني پور نقد خود را ارائه کردند:
نکات ناقد اول:
1) چارچوب نظریه مقاله مشکل دارد و کامل نیست .«ارتباط بین انقلاب ,تمدن و ظرفیت این سه ضلع مثث را باید تبین کرد
2) بعضی از ظرفيت ها عناصر تشیع و اسلام است بنابراین ظرفیت انقلاب اسلامي ايران به تنهايي نيست
3) نسبت ارکان با اندیشه ها و تولیدات تمدن مشخص نیست
4) برخی دیگر از ظرفیت های انقلاب اسلامی مغفول واقع شده است وبه آن اشاره نشده است مانند شعارها ,نهادها ,اصطلاحات و غیره
نکات ناقد دوم:
1 - چارچوب مقاله استاندارد است –موضوع مقاله مورد نیاز جامعه است این دو مورد نقاط قوت مقاله است
2 - عدم مراجعه به منابع دست اول
3 - نداشتن چارچوب نظری مشخص
4 - در مقدمه مسئله اصلی تبین نشده است
5 - مقاله فرضیه محور است و روحیه اکتشافی ندارد
6 - اگر نام مقاله را به ظرفیت تمدنی اسلام و یا تشیع عوض کنیم خللی به مقاله وارد نمی شود
7 - ثقل تقابلی خوبی این مقاله ندارد .نظریه های مختلفی در مورد انقلاب اسلامی داریم
8 - در مقاله انقلاب و ظرفیت را هم باید تعریف می کردید
9 - مراحل پنج گانه حکومت اسلامی از منظر حضرت امام خامنه ای وارتباط آن با این مقاله روشن نیست
10 - از ارکان بدون مقدمه مقدمه و ارتباط برقرار کردن وارد ظرفیت ها شده اید
11 - به ظرفیت مردم در تمدن سازی اشاره نکرده اید
12 - مقاله در انقلاب آرمانی دهه 57مانده است
نشست چهارم
شرایط تبدیل میراث تاریخی به ظرفیت تمدنی
سخنران: حجت الاسلام دکتر ابوذر مظاهری
ناقدان: حجت الاسلام و المسلمین حبیب الله بابایی
حجت الاسلام و المسلمین عبدالله فتحی
تاریخ برگزاری : 26/10/94
سخنران کرسي بحث خودشان را با عنوان شرايط تبديل ميراث تاريخي به ظرفيت تمدني، در 45 دقيقه ارائه کردند چکيده بحث ايشان اين بود:
يکي از ظرفيتهاي موجود تمدن نوين اسلامي ظرفيتهاي تاريخي است. اما ميراثي که ميتواند مورد بهرهبرداري تمدنسازان مسلمان قرار بگيرد، محدود به ميراث درونفرهنگي نيست، بلکه ميراث برونفرهنگي نيز ميتواند ظرفيتي براي تمدنسازي اسلامي محسوب شود. منتها تبديل ميراثهاي درونفرهنگي و برون فرهنگي به ظرفيتتمدني نيازمند وجود شرايط و لوازمي است. ميراث درونفرهنگي اولاً بايستي در دسترس باشد و قوم تمدنساز توان و امکان دسترسي به گنجينههاي تمدني که گذشتگانش به ارث گذاشتهاند، داشته باشد. ثانياً در اثر يک گسست تاريخي پيوند ميان گذشته و آينده آن قوم از هم نگسيخته باشد. ثالثاً در اين تمدنسازي و بيداري، پيشرو باشد و تحرک و فعاليتش در حاشيه و پيرامون تاريخ بشري و بيدرايش در واقع خوابگردي نباشد. همچنين در تبديل ميراث برونفرهنگي با توجه به نسبتي که ميان دو فرهنگ مبدأ و مقصد برقرار است، ظرفيتسازي تمدني نيازمند شرايطي است. در وضعيت نابرابري به نفع فرهنگ مقصد مهمترين شرط، پويايي و طالب فراگيري بودن است. اما در وضعيت نابرابري به نفع فرهنگ مبدأ علاوه بر خودباوري و عدم مرعوبيت و شيفتگي نسبت به فرهنگ مبدأ، توان ايدئولوژيزدايي و تصرف جهت تبديل داشتههاي تمدني فرهنگ بيگانه به ميراث تمدني قابل استفاده در حوزه تمدني ديگر ،هم نياز است.
در پايان بر نقش انقلاب اسلامي در زمينهسازي شرايط فوق تأکيد کرده و به نظر ميرسد انقلاب اسلامي به جهت گشايشي که در تاريخ ديني ايجاد کرده و با تأثيراتي که اين گشايش در گذشته ديني و آينده ديني به وجود ميآورد، زمينه تبديل ميراث درونفرهنگي و برونفرهنگي به ظرفيت تمدني را فراهم ميسازد.
سپس ناقدان جناب اقاي بابايي و جناب آقاي فتحي نقد خود را ارائه کردند:
نکات ناقد اول:
تعريفي از تمدن ارائه نشده لذا شاخصها و معيارهاي روشن نيست و مقاله در نگاه از زاويه تمدني به تاريخ دچار مشکل شده است.
2. با توجه به اشکال اول بايد پرسيد که کدام بخش از ميراث و ظرفيتهاي تاريخي با توجه به کلان بودن معناي و مفهوم تمدن مد نظر ميباشد. قاعدتا همه ميراث ارزش تمدني ندارند.
3. منظور از تاريخ چيست. آيا نوشتههاي تاريخي منظور است در حالي که آنچه مهم است هويت تاريخي است.
4. شما به عنوان يک معتقد به اسلام چه چارچوب ديني و مذهبي در تحليل اين موضوع به کار گرفتيد.
5. بعد از انقلاب اسلامي کجاي تاريخ ما اسلامي شده است. مثلا در تحليل درست از تاريخي اسلام چقدر کار شده است.
6. منابع مقاله کم و ضعيف است. محتواي مقاله سنگيني ميکند بر منابع و بسيار قويتر از منابع است.
نکات ناقد دوم:
1. بحث کلي است، اما فضاي حاکم بر مقاله موردي است. يعني مقاله به نوعي بحث را در مقابل با تمدن غربي مطرح ساخته است.
2. موضع نويسنده در برخي پيشفرضها با مخالفين آن پيشفرضها مشخص نشده است.
3. در بحث ايدئولوژي زدايي چه نسبتي با مخالفين اين موضوع داريد، که معتقدند ايدئولوژي زدايي نميشود کرد.
4. کارهاي تکميلي: مقاله مفهوم پردازي بالايي دارد لذا نيازمند روشن کردند مفاهيم ميباش. مانند تمدن، مراث، فرهنگي، ظرفيتهاي تاريخي، تاريخي، (به نفع تمدنساز)، گشايش تاريخي
5. شرايط ذکر شده شرايط لازماند يا کافي؟ منطق انتخاب اين شرايط و عدم طرح برخي شرايط ديگر چيست؟
نشست پنجم
ظرفیت های هویتی شیعه
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین کاظمی
ناقدان: حجت الاسلام و المسلمین پرهیزکار
حجت الاسلام و المسلمین بهمنی
تاریخ برگزاری : 03/11/94
- هويت تمدني باور آگاهانه يک ملت از خود براساس رسالت تاريخي و مسئوليت ايجاد يک تمدن را هويت تمدني گفته ميشود.
- هويت تمدني حد فاصل فرهنگ و تمدن است و تا مؤلفه هاي فرهنگي يک جامعه تبديل به هويت تمدني نشود تمدن شکل نميگيرد.
- هويت تمدني شيعي با محوريت عنصر ولايت شکل ميگيرد و در نسبت با مهدويت که ناظر به متعالي ترين سطح زندگي اجتماعي بشر است صورتي تمدني به خود ميگيرد . و بقيه ابعاد هويتي در نسبت با ولايت جنبه ي تبعي به خود ميگيرد.
- با توجه به تعريف هويت شکل گيري هويت تمدني در دو بخش مطرح است ابتدا مابه الاشتراکات که همان خوديت هويتي يک جامعه است و دوم ما به الامتيازات که غيريت هويتي جامعه است. هسته اصلي پيدايش يک هويت مابه الاشتراکات است . که براساس مؤلفه هاي فرهنگي يک جامعه ايجاد ميشود.
- الزامات شکل گيري هويت تمدني در بعد خوديت جامعه در سه بخش مورد بررسي قرار گرفته است. وحدت اجتماعي، تاريخمندي، عزتمنديست که در براساس اين الزامات ظرفيت هاي تشيع مشخص ميشود.
- وحدت اجتماعي همان انسجام و پيوستگي اجتماعي است که هويت اجتماعي را در يک جامعه در پي دارد. وحدت اجتماعي بر محور مؤلفه هاي فرهنگي مشترک و ذيل يک نظام سياسي شکل ميگيرد. در انديشه شيعه اين وحدت اجتماعي حول عنصر ولايت و امامت به وجود ميايد. به تعبير ديگر وحدت اجتماعي بر محور انسان کامل و امام معصوم در جامعه شيعه شکل ميگيرد. بنابراين از مهمترين بنيان هاي هويتي شيعه مسئله امام ميباشد و چون امام امام دوازدهم در راستاي تحقق جامعه برتر و اخرالزمان ميباشد اين هويت شکل تمدني به خود ميگيرد.
- تاريخمندي به دو بخش اشاره دارد بخش اول که در بحث هويت اهميت بالايي دارد نگاه کلان به شروع و پايان تاريخ است که در نگاه اسلامي با هبوط حضرت ادم u شروع و با ظهور حضرت بقيه الله u تمام ميشود. اين در مقابل نوع نگاه کلان به تاريخ در نگاه سکولار و غير ديني است. محور دوم در بحث تاريخمندي نوع تحليل از تحولات تاريخي جامعه اسلاميست.که لازم است تحولات جامعه در راستاي نگاه تمدن اسلامي و براساس سنت ها و قواعد الهي تاريخي و اجتماعي تحليل شود.
- غيريت تمايزاتي است که يک جامعه در برابر هويت رقيب داشته و اين تمايزات براساس نظام باور و جهانبيني آن هويت شکل ميگيرد. اين برخلاف ديدگاههايي است که اساس شکل گيري هر هويتي را براساس غيريت آن هويت دنبال ميکنند. کارکرد ديگر غيريت در مباحث هويت خوداگاهيست که در پرتو رقابت ها و تمايزات هويتي براي احادي که ذيل يک هويت هستند به وجود ميآيد.
- غيريت و تمايز در هويت تمدني بايد در سطح تمدني لحاظ شود و اگر رقابت هاي هويتي را در سطحي نازل تر ديده شود نميتوانيم شاهد هويت تمدني در يک جامعه شويم. در هويت تمدني نيز ميبايست سطح منازعات هويتي را در سطح تمدني تعريف کرد نه در سطح فرقهاي و ملي. با توجه با مرزبندي هاي ايمان و کفر و نفاق که در منابع ديني و قرآن وجود دارد اين ظرفيت در انديشه اسلامي و شيعه موجود است که غيريتي که تعريف ميکند در يک نسبت تمدني مطرح شود.
نشست ششم
ظرفیت های تمدن گذشته اسلامی
سخنران: حجت الاسلام دکتر رضا نرگسی
ناقدان: حجت الاسلام و المسلمین صوفی
حجت الاسلام دکتر یعقوبی
تاریخ برگزاری : 10/11/94
كرسي ششم تمدن سازي نوين اسلامي
سخنران کرسي بحث خودشان را با عنوان شرايط تبديل ميراث تاريخي به ظرفيت تمدني، در 45 دقيقه ارائه کردند چکيده بحث ايشان اين بود:
سابقه تمدني چهقدر ميتواند در بازسازي تمدن نوين اسلامي مؤثر باشد؟ خودباوري و استفاده از تجارب تاريخي دو عامل تعيين کنندهاي هستند که تنها در سايه توجّه به سابقه تمدني به دست خواهند آمد. خودباوري و اعتماد به نفس همانطور که در امور فردي بسيار مهم و راهگشاست در امور اجتماعي نيز بسيار مهم ميباشد تا ملتي خودش را باور نداشته باشد و به تواناييهاي خود ايمان نداشته باشد نميتواند در تاريخ و جهان، نقش مهمي را ايفا کند. تمدنسازي نيز از اين قاعده مستثني نيست و ملتي ميتواند تمدنساز باشد که قبلاً به خودباوري رسيده باشد. و سابقههاي درخشان تاريخي يکي از اهرمهاي مهم خودباوري ميباشند که اگر در ملتي وجود داشت ميتوان به آن ملّت اميدوار بود. همچنين تجارب تاريخي بسيار مهم هستند؛ اهميت استفاده از تجارب تاريخي نيز کمتر از خودباوري نيست، بنابراين، سؤال اساسي اين تحقيق اين است که:
تمدن گذشته اسلامي از چه ظرفيتهايي که قابل استفاده براي بازسازي و خلق تمدن نوين اسلامي باشد، برخوردار است؟
براي اين منظور در اين تحقيق با استفاده از روشهاي تحليل تاريخي و تحليلي – توصيفي ظرفيتهاي تمدن گذشته ايران اسلامي توصيف شده است و براي بسط آنها به تمدن نوين اسلامي از روش آينده نگاري با رويکرد «تحليل روند گذشته نگر» استفاده شده است. براي اين منظور به نقش تاريخي اسلام در زمينهسازي و شکوفايي تمدن اسلامي با عنوان: «ظرفيتهاي تاريخي تمدن اسلامي» پرداخته شده است که در اين ميان بر عوامل: 1. اهتمام مسلمين بر علم آموزي 2. اهتمام مسلمانان در به کارگيري عقلانيت اسلامي، 3. تلاش بزرگان دين اسلام در ايجاد فرهنگ متعالي جهاني، 4. تلاش دانشمندان اسلامي در ايجاد ظرفيت و سعه صدر در فرهنگ متعالي اسلامي و تحمل فرهنگهاي محلي، 5. ارج نهادن دانشمندان اسلامي به تاليف کتابت ، 6. استقبال دانشمندان اسلامي از آزاد انديشي، 7. ايجاد زبان واحد علمي با تبديل زبان عربي به زبان بين الملل علمي جهان اسلام، به عنوان عوامل ايجاد تمدن گذشته تمدن اسلامي تأکيد شده است. از يافتههاي مهم اين تحقيق اين است که همانطور که اين عوامل توانستند يک بار تمدن بزرگ و جهاني براي عالم اسلامي به ارمغان بياورند تأکيد مجدد روي اين عوامل و بازسازي و به روز کردن اين عوامل ميتواند در ايجاد تمدن نوين اسلامي نقش اساسي ايفا کند. خصوصاً بحث فرهنگ متعالي جهاني و زبان علمي جهاني براي ايجاد تمدن اسلامي بسيار مهمتر از ساير عوامل قلمداد شده است.
سپس ناقدان جناب اقاي حجت الاسلام والمسلمين دکتر عبدالرسول يعقوبي و جناب آقاي حجت الاسلام والمسلمين صوفي نقد خود را ارائه کردند:
نکات ناقد اول:
1- پل زدن ها بايد دقيق تر باشد
2- ادبيات شعاري در مورد دانشگاه ها
3- استفاده از کتابهاي درجه دوم در تعريف لغت
4- به برخي از ظرفيت ها کم پرداخته شده است و برخي ديگر مفصل
5- امروزه پايه هاي تمدن نوين اسلامي را چگونه بگذاريم .اصل بحث را چگونه بايد استفاده کنيم .
6- ظرفيت ها عموميت دارد آيا اين ظرفيت ها مختص به اسلام است يا هر تمدن ديگري دارد .اگر جواب مي دهد پس نسبت اين تمدن ها با عالم اسلام چيست .
7- چگونگي به فعليت رساندن آن ظرفيت هاي گذشته است .
8- تفاوت بين عوامل و ظرفيت چيست ؟
9- تمدن گذشته اسلامي ظرفيت دارد ؟
نکات ناقد دوم:
1- شايد اساسا تمدن اسلامي مرده است
2- خودباوري به سابقه تمدني درست نيست
3- روش تحليلي آينده نگاري يعني چه؟؟؟؟؟پيش بيني آينده با توجه به روند گذشته است
4- تعريف از تمدن گذشته اسلامي روشن نيست
5- قوام تمدن اسلامي به چيست ؟
6- تمدن ها با نگاه خاص به وجود مي آيند .نگاه غرب نگاه خاصي بود .نگاه تمدن اسلامي به عالم و آدم چگونه بود ؟؟؟؟؟
تاکيد زبان منافي ايجاد تمدن خواهد بود و قوم گرايي