شما اینجا هستید
كرسی ترویجی «سنجش میزان کارآمدی مدر نظریه شناسی اسپریگنز»
سخنران: حجتالاسلاموالمسلمين دکتر احمدحسین شریفي
ناقد: حجتالاسلاموالمسلمين دکتر محسن رضوانی
مدیرکرسی: حجتالاسلاموالمسلمين دکتر قاسم ابراهیمی پور
زمان: چهارشنبه 15 اسفند ماه 1397 ساعت: 19
مکان: قم، بلوار جمهوری اسلامی، موسسه امام خمینی (ره). طبقه پنجم سالن اندیشه
سنجش ميزان کارآمدي مدل نظريهشناسي اسپريگنز
احمدحسين شريفي
يک. نظريهشناسي شرط لازم براي نظريهپردازي است. نظريهشناسي موجب تقويت عقل انتقادي و عقل تحليلي و همچنين عقلانيت کاربردي ميشود. به اين صورت که هم قدرت فهم نقصها و ناکارآمديهاي نظريههاي پيشين را به انسان ميدهد و هم نوعي کارورزي و ممارست براي نظريهپردازي ايجاد ميکند. و همچنين نظريهشناسي «عقل ابداعي» را در انسان تقويت ميکند. قوه و استعداد نوآوري و ابتکار و نظريهپردازي را در انسان به فعليت نزديک ميکند.
دو. مدلهاي مختلفي براي نظريهشناسي بيان شده است؛ که يکي از مشهورترين، سادهترين و منسجمترينِ آنها مدل توماس اسپريگنز است. اين مدل به دليل بيان منطقي و سهولت و انسجامي که دارد، مورد اقبال عمومي قرار گرفته است. دستکم در ميان محققان ايراني به عنوان الگويي موفق براي نظريهپردازي مورد استفاده فراوان قرار گرفته است.
سه. توماس اسپريگنز معتقد است نظريهپردازان علوم انساني در مجموع براي رسيدن به هدف، يعني توليد نظريه، چهار گام مترتب بر هم را طي ميکنند. بر اين اساس، براي فهم و شناخت هر نظريهاي بايد به اين چهار مرحله يا چهار گام توجه کرد:
گام اول: بحران و مشاهدة بينظمي: نخستين گام نظريهپردازي، احساس حيرت يا بحران و يا مشاهدة بينظمي و آشفتگي خاصي در حوزهاي از حوزههاي زيست انساني است. عامل محرک نظريهها، مشاهدة مشکلات واقعي و مبرم يا به تعبير ديگر، وجود «بحران» است.
گام دوم: تشخيص درد: نظريهپردازان کسانياند که به مشاهدة ظاهري بحرانها اکتفا نميکنند؛ بلکه ميکوشند تا ابعاد و لايههاي مختلف و احياناً پنهان آن را به دست آورند.
گام سوم: ترسيم وضعيت مطلوب: نظريهپرداز کسي است که بعد از تبيين درد و کشف علل و عوامل پيدايش مشکل يا بحران، تصويري از وضعيت مطلوب دارد؛ يعني ميتواند وضعيتي را ترسيم کند که در آن چنين بحراني وجود نداشته باشد.
گام چهارم: راه درمان؛ ارائة راه حل: يک نظريهپرداز زماني رسالت خود را به انجام رسانده است که راه حل را نيز پيدا کرده و ارائه دهد. به همين دليل، آخرين گام نظريهپردازي که با برداشته شدن آن، حلقات چهارگانة نظريه تکميل ميشود، «ارائة راه حل» است.
چهار. مدل اسپريگنز از کمبودها و اشکالاتي مثل اجمالگويي، بيتوجهي به مدلهاي تبيين و کنترل، بيتوجهي به بنيانهاي نظري نظريهپردازان، عدم جامعيت، و عدم کارايي براي تحليل و شناخت نظريههاي متنمحور، رنج ميبرد. افزون بر اين، در اين مدل، عوامل زمينهاي نظريهپردازي با مراحل اصلي نظريهپردازي خلط شدهاند. و همچنين يکي از پيشفرضهاي نادرست اين مدل اين است که معتقد به ملازمة ميان وجود بحران با نادرستي و ناکارآمدي نظريههاي پيشين است! در حالي که منطقاً هيچ تلازمي ميان اين دو نيست.
پنج. هر مدلي براي نظريهشناسي بايد همة مؤلفههاي اصلي يک نظرية جامع را مد نظر قرار دهد که به زعم نگارنده اين مؤلفهها عبارتند از تعريف، توصيف، تفسير، تبيين، پيشبيني، ارزشيابي و کنترل. اين در حالي است که مدل اسپريگنز صرفاً چهار مؤلفة توصيف، تبيين، ارزشيابي و کنترل را مورد توجه قرار داده است.
شش. هر نوع مدلي که براي نظريهپردازي اسلامي در علوم انساني به کار برده ميشود بايد بتواند چگونگي بهرهگيري از متون ديني و چگونگي استفاده از مباني هستيشناختي، معرفتشناختي و انسانشناختي اسلامي در حل مسائل انساني و اجتماعي را به وضوح نشان دهد. در حالي که مدل اسپريگنز هيچ سخني در اين مورد ندارد. به همين دليل هرگز نميتوان آن را مدلي موفق براي مطالعات اسلامي مورد استفاده قرار داد.