شما اینجا هستید
روش نظریهسازی دینی در علوم انسانی
به همت ادارة کارورزی تحقیق، کارگاه « روش نظریهسازی دینی در علوم انسانی » در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، حجتالاسلام و المسلمین دکتر حسین بستان صبح و عصر روز پنجشنبه 6/3/1395 در یک بحث کارگاهی باموضوع « روش نظریهسازی دینی در علوم انسانی » برای برخی از اساتید و هیأت علمی و دانشپژوهان دورة دکتری سخنرانی کرد و به تبیین و تشریح روش نظریهسازی دینی در علوم انسانی پرداخت.
وی در ابتدا به بحث اهمیت و ضرورت این بحث پرداخت و گفت:مباحثات و مناقشات سالهای اخیر پیرامون اندیشة علم دینی یا علوم انسانی اسلامی، عموماً صبغة فلسفی داشته و به مبانی و پیشفرضهای کلّی پرداختهاند بدون آنکه با مسائل روش چندان درگیر شوند. مباحث هستیشناختی، معرفتشناختی و ارزششناختی، با اذعان به اهمیت بنیادین آنها، خلأ مباحث روشی را پر نمیکنند. بالندگی اندیشة علم دینی در گرو پیشرفت مباحث روشی و روششناختی است.
دکتر بستان افزود: پژوهشهایی که در زمینة علوم اجتماعی با رویکرد اسلامی به انجام میرسند، دچار تکثر و تشتت ناموجّهی هستند که جایگاه اندیشة علم دینی را تضعیف میکند. از این رو، ایجاد همگرایی روشی میان آنها ضروری به نظر میرسد.
اهمیت نظریهسازی به طور خاص، از آن روست که نظریهها شاكلة اصلي علوم انسانیاند و عمدة فعاليتهای علمی پيرامون آنها (یعنی در جهت ساخت، آزمون یا جرح و تعديل نظریه) صورت ميگيرند و علم ديني هم از اين امر مستثنا نيست.
وی در ادامه به توضیح مفاهیم اصلی پرداخت و دربارة روش علوم انسانی، نظریه، استراتژی نظریهسازی و استراتژی نظریهسازی دینی توضیح داد.
روش: منظور از روش، همان فنون و مهارتهای تحقیق است، ولی منقّح نبودن مباحث ناظر به مبانی روش، ایجاب میکند که به روششناسی نیز توجه شود.
علوم انسانی: علوم انسانی در اصطلاح رائج، معادل واژة (humanities) است و علاوه بر رشتههایی مانند روانشناسی، فلسفه، کلام (الهیات)، اخلاق، حقوق و تاریخ، همة رشتههای علوم اجتماعی (اعم از نظری و کاربردی) از جمله جامعهشناسی، مردمشناسی، اقتصاد نظری، علوم سیاسی، سیاستگذاری اجتماعی، اقتصاد هنجاری، مدیریت و علوم تربیتی را شامل میشود.
نظریه: واژة نظريه با تهديد بيمعنا شدن روبروست، زیرا در مورد مصاديق بسيار گوناگون، شامل فرضيههاي جزئی، تخيلات فراگير اما مبهم و نظامهاي آگزيوماتيك تفكر میشود و لذا کاربرد آن اغلب باعث ابهام ميشود.
عاریف مختلفی از نظریه ارائه شده است. برای نمونه، برحسب یک تعریف عام، نظريه عبارت از اصلي كلي يا انتزاعي در درون يك حوزة معرفتي است كه تصويري روشن و نظاممند از برخي موضوعات آن حوزه ارائه ميدهد. و برحسب تعریفی خاصتر، نظريه به رشته قضاياي مرتبطي اطلاق ميشود كه زمينه را براي تنظيم دانش و تبيين و پيشبيني زندگي اجتماعي و ايجاد فرضيههاي تحقيقي نوين فراهم ميسازند.
در تعریف نظریه به معنایی که در مورد همة علوم انسانی قابل انطباق باشد، باید ويژگيهای متیقن، شامل انسجام منطقي، خالي بودن از تناقض و درجهاي از انتزاع را مد نظر قرار داد. اما در معانی خاصتر مثلاً در مورد نظریه در علوم اجتماعی باید به ويژگيهای دیگری مانند تبيينکنندگی، پيشبينيكنندگي و ناظر بودن به واقعيت تجربي و آزمونپذيری نیز توجه کرد.
استراتژی نظریهسازی: نظریهسازی در علوم انسانی نوعاً از یکی از سه استراتژي استقرائي، قياسي و تلفیقی پیروی میکند. در استراتژي استقرائي، حرکت از گزارههاي جزئی مشاهدتی آغاز و به گزارههاي کلی انتزاعی ختم میشود. در استراتژي قياسي، حرکت از گزارههاي کلی انتزاعی آغاز و به گزارههاي خاصتر (فرضیههای مستخرج از گزارههاي عام) میرسد. سرانجام، استراتژي تلفیقي، حرکتی رفت و برگشتی میان گزارههاي جزئی و کلی را به نمایش میگذارد.
در امتداد دو استراتژي اصلی یادشده، استراتژيهای فرعی دیگری مانند ترکیب نظريهها و وامگیری (در نظریهسازی غیرنوآورانه) مورد استفاده قرار میگیرند.
روش نظریهسازی: امکان ارائه روش برای نظریهسازی نوآورانة قیاسی، محل اشکال است، اما نظریهسازی استقرائي میتواند دارای روش باشد (مانند نظریة زمینهای).
استراتژی نظریهسازی دینی: تحقیقات دینی با استراتژي استقرائي سازگارترند و هرچند از استراتژي قیاسي نیز میتوانند بهره ببرند، ولی مشکل روشمند نبودن باعث محدود شدن نظریهسازی دینی به نوابغ و صاحبان قدرت تفکر بالا میشود.
دکتر بستانی مبانی معرفتشناختی نظریهسازی دینی در مدل اجتهادی– تجربیِ علم دینی و مراحل نظریهسازی دینی را برشمرد و به تشریح و تبیین آن پرداخت.
- پذيرش دين، در کنار عقل و تجربه، به عنوان منبع معرفتيِ معتبر و قابل استناد در علم؛
- بهرهگيري از گزارههاي متون ديني در مباحث توصيفي و تبييني، بدون شرط اعتبار سندي و در مباحث مربوط به مبانی فلسفی، مباني ارزشي و سياستگذاريها، مشروط به احراز اعتبار سندي گزارهها؛
- مرزبندي روشن ميان دو سطح تجربي و فراتجربي علم که به موجب آن، در سطح فراتجربي، به اقتضاي مورد از روشهاي معتبر عقلي (فلسفي) و نقلي (وحياني) استفاده ميشود و در سطح تجربي، در مقام گردآوري عمدتاً اتکا به روش اجتهادی است و در مقام داوری، اصل آزمونپذيري تجربی مفروض است؛
- نداشتن داعیة برخورداری از ویژگی منحصربهفردی از نظر فنون تحقیق تجربی و در مقابل، تأکید بر ابعاد متمایز نظری، شامل جنبههای تبیینی و تفسيری، و همچنین مبانی ویژة هستیشناختی، معرفتشناختی و ارزششناختي به عنوان وجوه تمايز اين الگو از الگوهای موجود جامعهشناسي؛
- پذيرش اهداف چندگانه (تبيين علّي، معناشناسي، مدلسازی هنجاری و نقد) در علوم انسانی اسلامي؛
- امکان استنتاج احكام هنجاري از گزارههاي توصيفي و بالعکس و در نتیجه، امكان بهرهگيري از گزارههاي هنجاري متون ديني در ساختن فرضیهها، مدلها و نظريههاي علمي؛
- امکان تولید نظریههای عام و جهانشمول بر پاية رد نسبيتگرايي معرفتشناختي و فرهنگي؛
- تعهد ارزشی در مقابل تعصب و جانبداری ارزشی؛
وی اظهار داشت: مراحل نظریهسازی عبارتند از: تدوین و تنقیح پرسش تحقیق؛ مرور پیشینة نظری؛ گزارهیابی در متون دینی؛ گزارهپردازی ؛ساخت مدل نظری (انتزاعی)؛ ساخت مدل تجربی (انضمامی)
تدوین و تنقیح پرسش تحقیق
پرسش اصلي در تحقيقات معطوف به نظریهسازی دینی در علوم انسانی، یا پرسش از علت فاعلي يا علت غائي و یا پرسش از مدل آرماني و الگوي مطلوب است. در نتيجه، با توجه به تقسيم علل غائي به اهداف و نتائج، با يكي از چهار نوع پرسش سروكار خواهيم داشت: پرسش از عوامل و زمينهها؛ پرسش از معاني و انگيزهها؛ پرسش از نتائج و كاركردها؛ پرسش از مدلهاي آرماني يا الگوهاي مطلوب.
هر يك از انواع پرسشهاي يادشده ميتواند در سطحي انتزاعي و فراتر از زمان و مكان خاص و يا در سطحي انضمامي و ناظر به زمان و مكان خاص مطرح گردد. در نتیجه، با دو نوع نظريه، انتزاعي و انضمامي، سر و کار داریم.
بستان خاطرنشان کرد: بخش عمدهاي از كار مفهومشناسي (ارائة تعاريف دقيق از مفاهيم كليدي تحقيق) در خلال اين مرحله صورت ميگيرد، هرچند تأملات و تجدیدنظرهای مفهومي ممکن است در مراحل بعدی نیز اتفاق بیفتد.
وی ادامه داد: مفاهيم علوم اجتماعی اسلامي در يكي از سه دستة ذيل قرار ميگيرند:
- مفاهيم و اصطلاحات ديني كه تنها مرجع تعريف و تفسير آنها خود دين است، مانند «نهي از منكر» و «صلة ارحام»؛
- مفاهيم عرفي كه در زبان روزمرة كنشگران ريشه دارند و با مراجعة مستقيم به تفاسير خود كنشگران ميتوان معرفهاي آنها را شناسايي كرد، مانند مفهوم «تفاضل درجات» به معناي تفاوت جايگاهها و مراتب دنيوي انسانها؛
- مفاهيم تخصصي علوم اجتماعي مانند «سکولاریزاسیون»، «ساختیابی»، «تیپ ایدهآل» و ... كه ريشه در نوآوريهاي مفهومي صاحبنظران اين علوم دارند و از این رو، مرجع تعريف و تفسیر آنها نه عرف است و نه متون ديني، بلكه به اِعمال ملاحظات تخصصي در تعريف آنها نیازمنديم، گرچه اين ملاحظات بايد با ديدگاه اسلام هماهنگ باشند.
مرور پیشینة نظری
دکتر بستان تصریح کرد: هدف از مرور پیشینه در تحقيقات رائج معمولاً یکی از این موارد است:
- تدوين چارچوب نظري تحقيق با تكيه بر نظريههاي موجود؛
- وارسي و پالايش مفهومي؛
- نقد محتوايي نظريههاي موجود؛
- کسب اشراف لازم بر نظريههاي موجود به منظور تسلط بر اصول و سازوکارها و قالبهاي رائج نظريهپردازي.
در چارچوب پیشنهادی، هدف صرفاً كشف ابعاد و زواياي بحث و نقاط ابهام و سؤالهاي مهم در آن زمينه است، زیرا قرار است نظريه بر اساس خود متون دینی ساخته شود. لذا بايد تا حد امکان از تأثير پيشفرضهای نظريههاي موجود بر محتواي تبيين مورد نظر جلوگيري شود.
بیشك، سطحي از اثرپذيري ذهن از نظريههاي پيشين اجتنابناپذير است. ولی با توجه به نادرستی مباني نسبيتگرايانة هرمنوتيك، این امر ضرورتاً مستلزم آن نيست كه نظرية جديد خلوص خود را از دست داده، سر از التقاط در آورد؛ زيرا آنچه در نهايت رخ ميدهد، استنطاق خود متون ديني، يعني به سخن درآوردن آنهاست و تأثيرات مزبور فقط در حد شكلدهي و بسط پرسشهايي است كه به متون ديني عرضه ميشوند، بدون آنكه پاسخ خاصي را بر آنها تحميل كنند. (← مفاهيم حساسيتزا به تعبیر بلومر)
گزارهیابی در متون دینی
وی خاطرنشان کرد: در اين مرحله، با استراتژي استقرائي و با استفاده از روش اجتهادي، همة گزارههای مرتبط با موضوع تحقيق از متون دینی گردآوری و كدگذاري ميشوند. منظور از گزارههای مرتبط، همة گزارههای دخيل در پاسخگويي به سؤال تحقيق است، خواه به مباني (انسانشناختي، هستيشناختي، معرفتشناختي و ...) ناظر باشند و خواه به عوامل، كاركردها، انگیزهها و یا ارزشها و هنجارها.
بهرهگيري از متون ديني در مباحث توصيفي علوم انسانی، منحصر به گزارههاي اِخباري نيست و از گزارههاي انشائي نيز بر پاية قاعدة تبعيت احكام الهی از مصالح و مفاسد واقعي میتوان رابطهاي را بين متعلق حکم انشائی و موضوع تحقیق حدس زد و آن را در قالب یک گزارة توصیفی نشان داد.
با الهام از رويّة فقهاء در تطبيق عمومات و اطلاقات بر مصادیق، گزارههاي متون دینی بسط مییابند.
در مورد دامنة جستوجو، با توجه به گستردگي متون ديني ناگزيریم از ميان آنها دست به گزينش بزنیم؛ زيرا استخراج همة گزارههاي مورد نظر از همة متون ديني، افزون بر دشوار و شايد ناممکن بودن، اساساً ضرورتي ندارد؛ زیرا در پژوهشهاي كيفي از اين دست، به جاي جستوجوي فراگير بر جستوجو تا حد دستيابي به اِشباع تئوريك تأكيد ميشود.
دکتر بستان در ادامه بحث با توضیح گزارهپردازی تصریح کرد: منظور از گزارهپردازي، تبدیل گزارههای متون دینی به گزارههای توصیفی با ادبيات علمي است. گزارهپردازي به دو شيوه صورت ميگيرد:
- مستقيم: استخراج گزارة اِخباري و بیان آن در قالب گزارة علمی.
- غير مستقيم: تبديل گزارههای انشائی متون دینی به گزارههای اِخباری و به تعبير ديگر، ساختن گزارة اِخباري با الهام از احكام فقهي يا اخلاقي یا سيرة معصومان (ع) يا اشارات ضمني متون ديني و بیان آن در قالب گزارة علمی.
در جهت بسط گزارههای علم ديني ميتوان از فرضيههاي عالمان علوم انسانی نیز استفاده کرد، مشروط به اینکه این فرضيهها به گزارههاي دینی قابل ارجاع باشند.