شما اینجا هستید
بررسی چیستی علوم اجتماعی، انسانی در گفتوگو با دکتر محمد لگنهاوسن
بررسي چيستي علوم اجتماعي، انساني در گفتوگو با دکتر محمد لگنهاوسن
علوم انساني مجموعهاي از گزارهها در رشتههاي گوناگون است و خاستگاه آن، کشورهاي اروپايي و امريکايي است. آنچه از ابتداي نامگذاري دستهاي از علوم به علوم انساني، ذهن انديشمندان غربي و غيرغربي را به خود مشغول ساخته، گستره اين حوزه است.
پرسش: تحولات علوم انساني را از آغاز پيدايش تاکنون چگونه ارزيابي ميکنيد؟
پاسخ: يک چيزي که در آغاز جامعهشناسي بهويژه با توجه به اينکه بحث درباره دين و جامعه است در پيدايش آن خيلي مهم بود، اين است که برخي (ماندن دورکيم) کاملا بهطور برونديني به دين نگاه ميکنند؛ مانند يک پديده طبيعي که ميخواهيم ببينيم کارکردش در جامعه چيست؛ ولي «ماکس وبر» وقتي به جامعهشناسي پرداخت، واقعا ميخواست به نحوي از دين دفاع کند. ايشان خود مذهبي بود و ميخواست از جامعهشناسي براي هدف پروتستاني خودش استفاده کند که کمتر بدان توجه دارند. ارتباط بين جامعهشناسي و دين هميشه از ابتدا تا امروز دچار مناقشه بوده و اختلاف نظر در آن زياد است. اين کاملا روشن است که بعضي جامعهشناسها ضدديناند و جامعه را بهگونهاي تبيين ميکنند که اهميت دين کم يا سرانجام حذف شود؛ اما بعضي از آنها وقتي ميخواهند به جامعهشناسي بپردازند، قصد دارند از دين دفاع، و اهميت آن را در جامعه تبيين کنند.
پرسش: آيا مباني فلسفي سکولار ميتواند در يک جامعه اسلامي، براي حل مشکلات اين جامعه کارايي داشته باشد؟ بهعبارت ديگر، علوم انساني که در غرب وجود دارد، براساس مباني سکولار است. آيا اگر اين علوم انساني را خواستيم عينا در يک جامعه اسلامي به کار بريم، ميتوند تأثيرگذار باشد؟
پاسخ: مشکل است؛ از يک طرف، نبايد بگوييم چون علوم انساني بر اسسا افکار دورکيم ضددين بود، پس نبايد کتابهاي دورکيم را بخوانيم يا اگر بخوانيم، براي ما مفيد نيست؛ چون افکار ايشان ضدايدئولوژي ماست. البته زحمت کشيده و نکتههاي قابل استفاده هم دارد؛ ولي اگر يک جامعه مذهبي داريم، بايد بکوشيم علوم انساني و اجتماعي را بر اساس اصول خود اين جامعه درست کنيم.
پرسش: آقاي دکتر بيشتر علاقهمنديم بر اين مسئله متمرکز شويم که وقتي ميخواهيم علوم انساني را اسلامي کنيم، دقيقا بايد به چه پارامترهايي توجه کنيم؟ يعني آن بخشي که باعث تمايز بين يک نظام اسلامي و يک نظام سکولار ميشود و بايد در آن زمينه کار کرد، چيست؟ چون ممکن است پيامدهاي نتايج متعددي از اين دو بهدست آيد.
پاسخ: من فکر ميکنم که بايد روي آنها کار شود و محقق خودش بايد مشخص کند. براي مثال، يکي از دانشمندان پاکستاني درباره اتمها و فيزيک تحقيق ميکرد. او گفت من سعي کردم در تحقيقاتم راهي پيدا کنم که بين اين چهار نيروي اصلي که مطرح ميکنند، يني گرانش، الکترومغناطي، هستهاي قوي، و هستهاي ضعيف وحدتي پيدا کنم. چرا؟ ايشان گفت چون من مسلمان هستم و بر اساس توحيد فکر ميکنم و بر اين اساس، همه انرژيها بايد به يک چيز برگردد. ولي من فکر ميکنم ايشان ميتواند اين کار را بهعنوان يک پيشفرض در نظر بگيرد که در يک نظام توحيدي بايد اينگونه عمل کرد. براي مثال، اين را با صراحت بگويد که برنامه تحقيقات من اين است که ميخواهم بر اساس اعتقادي که دارم، بکوشم براي همه انرژيهاي ديگر انرژي واحدي پيدا کنم. البته بايد ببينيم اين تا کجا ميرسد. من فکر ميکنم در علوم گوناگون بايد اينگونه باشد. نميتوانيم بگوييم که يک محور خاص اسلامي در تمام علوم است. براي مثال، روانشناسي ميتواند بگويد که من ميخواهم چند نکته از فلسفه ملاصدرا استفاده کنم؛ براي اينکه فکر ميکنم بيشتر با اعتقادات ديني ما سازگار است. نکته مهم اين است که بايد با صراحت بگويد اعتقادات ما چيست و ما چگونه ميخواهيم از اين اصول در تحقيقاتمان استفاده کنيم.
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.