شما اینجا هستید
وظيفه نخبگان در پاسداري از روحيه انقلابي گري
به گزارش روابط عمومی مؤسسه امام خمینی(ره) دكتر منوچهر محمدي مدير گروه علوم سياسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در گفتو گو با هفتهنامه پرتو سخن به توضيحاتي درباره ضرورت انقلابي بودن پرداخته است. گزيده اين گفتوگو را در ذيل ملاحظه ميكنيد.
پرتو: چرا انقلاب كرديم و چرا بايد انقلابي باشيم؟
چند ماه قبل يك مقاله داشتم كه چرا انقلاب كرده ايم و در آن بحثي را مطرح كردم كه از اول انقلاب دو نظر وجود داشت؛ يك نظر اين بود كه ما انقلاب كردهايم تا انشاء الله زمينهساز ظهور امام زمان(عج) باشيم و سقوط شاه، قدم اول انقلاب است. اين نظري بود كه هم حضرت امام داشتند و هم انقلابيون واقعي.
نظر ديگر اين بود كه ما انقلاب كردهايم تا رژيم شاه را ساقط كنيم و خودمان به جاي آن بر اريكه قدرت تكيه زنيم و از مواهب اين حكومت بهره ببريم؛ چون ما شكنجه شديم، زندان رفتيم و نخبه بوديم، و.... اين نظر را ليبرالها و بني صدر و نهضت آزادي داشتند. حتي در اولين جلسهاي كه بعد از پيروزي انقلاب، مرحوم بازرگان در تلويزيون حاضر شد، اين را مطرح كرد. منتهي شرط حكومت كردن اين بود كه مردم دنبال كارشان بروند و ميدان را به دست ما نخبگان بدهند؛ دوم اينكه با نظام سلطه جهاني كنار بياييم و سوم اينكه به تدريج ارزشهايي كه موجب انقلاب شد، كمرنگ و درنهايت فراموش شود!
در مقابل اينها حزباللهيها معتقد بودند كه انقلاب ادامه دارد و ما بايد سنگرهاي ديگري را هم تصرف كنيم، حتي شعار «امروز ايران، فردا فلسطين» در آن زمان مطرح شد و درگيريهاي اول اين دو گروه سر اين مسأله مبنايي بود كه واقعاً براي چه انقلاب كرديم؛ كه دو نظر كاملاً متفاوت است. جريان جنگ تحميلي و نياز دولت به ورود به جنگ و مشاركت مردم، اين نظر ليبرالها را به كما برد. ليبرالها از صحنه حذف شدند و بنيصدر بركنار شد و تقريباً يك حالت كمايي پيدا كرد. بعد از جنگ، دوباره اين نظر شكل گرفت در دوره سازندگي ادامه پيدا كرد تا دوره اصلاحات. من خاطرم هست در همان زمان(سال 1369) مرحوم رجايي{خراساني} كه يكي از به اصطلاح راستگرايان هم بود، در نامهاي به«آقا» مطرح كرده بود كه امريكا تنها ابرقدرت دنياست و ما هم نميتوانيم با آن درگير بشويم. پس بهتر است كه با آنها كنار بياييم و جايگاه مطلوبي در نظام سلطه جهاني براي خودمان دست و پا كنيم! جالب است كه آن زمان چپگراها با اين نظر مخالفت ميكردند. در دوره آقاي هاشمي يكي از اين موانع را سعي كردند بردارند و آن اين بود كه استكبار را بزك كنند و مسائلشان را در سطح جهاني با نظام سلطه حل و فصل نمايند. حتي مهاجراني كه معاون آقاي رئيسجمهور بود موضوع مذاكره مستقيم را مطرح كرد.
پرتو: يعني طيف چپ مخالف ارتباط با امريكا بودند؟
بله و حتي معتقد بودند كه ما بايد برويم ارتباطمان را با شوروي بيشتر بكنيم. حتي در زمان گورباچف كودتا شد و اينها از كودتاچيان حمايت كردند. به هر حال، رفاه زدگي و زندگي اشرافي و تنشزدايي با امريكا در اين دوره كمكم قوت گرفت و آقاي هاشمي گفت ما به كمك و سرمايهگذاري خارجي نياز داريم و به جاي اينكه با آمريكا درگير شويم، بايد به سمت يك نوع آشتي برويم. حتي در امريكا بعضي از مسؤولان دولت ايشان با طاغوتيها و ثروتمندان زمان شاه، جلسه برگزار كردند و آنها را دعوت كردند كه برگردند و اين دوره، دورهاي بود كه تنشزدايي شد؛ منتهي كافي نبود و ميبايست ارزشزدايي هم ميشد. در دوره آقاي خاتمي، زمينه كامل براي ارزشزدايي فراهم شد. در اين دوره امثال سروش، اكبر گنجي، مجتهد شبستري، طيف مربوط به حلقه كيان و غيره وارد شدند و هجمههاي عظيمي عليه ارزشهاي اسلامي كه همه بقاي ما به خاطر آن است، انجام شد؛ آنها حتي قرآن را زير سوال بردند و گفتند كه اين تراوشات فكري پيغمبر است. معصوميت ائمه(ع) و عاشورا را هم زير سوال بردند و حتي گفتند امام(ره) را بايد به موزه تاريخ بسپاريم و خيلي كارهاي مشابه ديگر. بنابراين مجدداً مسأله حكومت گرايان شكل گرفت و ديگر چپ و راست هم مطرح نبود. همه به هم نزديك شدند كه ما انقلاب كردهايم تا حكومت كنيم و با غرب هم بستند.
در دوره اول احمدينژاد، ضربه سختي به اين نظر وارد شد. احمدينژاد با تاكيد بر موضع سادهزيستي و مردمي بودن، وارد گود شد و آقاي هاشمي شكست سختي در سال 84 خورد. اينها مقداري عقبنشيني كردند ولي چون قبلاً با غرب بسته بودند و از طرفي احمدينژاد در دوره دوم در همان دامي افتاد كه آنها پهن كرده بودند كه بله اگر ميخواهيم بمانيم و حكومت كنيم بايد با امريكا مذاكره كنيم و راه بياييم كه مشايي از مبلغين اين نظر بود، مسأله اين دو طيف همچنان در حال رشد بود. در دوران انتخابات يازدهم رياست جمهوري اغلب كانديداها مسأله مذاكره با امريكا را مطرح كردند. در نهايت آن نظري كه ميگفت اگر بخواهيم هم سانتريفيوژها و هم چرخه اقتصادي بچرخد بايد با امريكا راه بياييم توانست با هفت صدم درصد رأي بيشتر، رأي بياورد. اين دونظر همچنان هست. نظر واقعي مردم اين بود كه ما هم از شر امريكا و استعمار و استكبار آزاد شويم و هم از شر مفاسدي كه در جامعه وجود دارد.
پرتو: با اين تحليلي كه شما فرموديد، اين سؤال مطرح ميشود كه چرا رهبري در اين مقطع زماني تأكيد فراواني بر انقلابي ماندن در حوزه سياسي، اجتماعي و حتي در ميان روحانيت دارند؟
علتش اين است كه خيلي از سوپرانقلابيهاي ما امروز ديگر انقلابي نيستند. اين چيزي است كه در صدر اسلام هم اتفاق افتاد. آن زمان هم بسياري از صحابه بزرگ پيغمبر مانند طلحه و زبير، به عنوان مسلمان واقعي آنطور كه پيغمبر از آنها تعريف كرد باقي نماندند.
اينكه ميفرمايند انقلابي بمانيد، در حقيقت نظرشان به اين مسأله است كه حتي انقلابيون صدر اسلام هم ميتوانند منحرف شوند و به سمت حكومت گرايان بروند و ما امروز بخصوص در جريان برجام شاهد بوديم كه اين اتفاق افتاد. يعني چون موانعي بر سر راه روابط با امريكا بود، ديديم كه هم از اصولگرايان و هم از اصلاحطلبان همه با هم مسابقه گذاشتند براي اينكه توافق كنند و اين موانع را زودتر از سر راه بردارند. بايد ياد بگيريم كه آقا! انقلاب را نبايد با انقلابيون شناخت، بلكه انقلابيون را بايد با خود انقلاب محك زد و شناخت.
پرتو: در اين سالها بحثهايي از سوي برخي جريانها مطرح ميشود با اين عنوان كه ما بايد به سمت دموآمريكاكراسي برويم با اين مفهوم كه بايد مردم را در اختيار بگيريم تا بتوانيم كراسي يا همان نظام را تغيير دهيم. اين حرف را آمريكاييها در جريان اشغال عراق هم ميگفتند. آيا برآيند اين صحبتها اين نيست كه اينها به دنبال تغيير نظام سياسي و پايههاي اصلي نظام هستند؟ آيا نبايد جلوي اينها كه اينقدر عريان و واضح صحبت ميكنند، گرفته شود؟
هم امام و هم رهبري با تذكر و انذار و تبشير وارد شدهاند بدون اينكه اسمي از اين افراد بياورند. امام در دوره اول انقلاب وارد شدند و برخورد كردند و آقا هم در اين دوره از همان اول وارد شدند. منتهي مردم هستندكه بايد با بصيرت و آگاهي نشاط پيدا كنند. سركوب كردن اين نظرات به نظر من نتيجهبخش نيست و نوعي مظلومنمايي براي آنها ايجاد ميكند. امام هم همان اول مطرح كردند كه هر كس آزاد است حرفهايش را بزند ولي نبايد توطئه كند. اينها از اين نظريه كه در صدر اسلام هم بود استفاده ميكنند؛ بنابراين ما بايد به وظيفهمان كه آگاهي و ارشاد مردم است توجه كنيم. البته مردم هم ممكن است در اوايل متوجه نشوند اما كمكم متوجه ميشوند و خوشبختانه مردم اصالتا منافع ويژه شخصي در اين حكومتگرايان ندارند. حكومتگرايان سعي ميكنند كه مردم را فريب دهند و الان نيز شاهد هستيم و حضرت آقا هم هيچوقت نميخواهد جلوتر از مردم حركت كنند؛ ايشان تذكرشان را ميدهند و اين مردم هستند كه نمايندگان و رئيسجمهور را انتخاب ميكنند. هم امام و هم رهبري وظيفه خودشان ميدانند كه در مقابل رأي مردم نايستند؛ بلكه دولتهاي منتخب مردم را حمايت بكنند مگر در صورت رسيدن به شرايطي كه ديگر مردم رأيشان را پس بگيرند.
در دوره بنيصدر بنده استاندار بودم؛ خدمت حضرت امام ميرسيديم و از رفتار آقاي بنيصدر گله و شكايت ميكرديم، حضرت امام ميفرمودند كه من ميدانم و بهموقع عمل ميكنم. ما فكر ميكرديم كه اين موقع چه زماني است. روزي كه مردم به خيابانها ريختند و گفتند ابوالحسن پينوشه رأي ما كوفتت بشه، امام وارد شدند.
پرتو: يعني براي اينكه حكومت بتواند در مقابل انديشههاي انحرافي بايستد، اولين پايهاش مردماند.
احسنت. تا مردم آماده نشدهاند، اگر برخورد شود، مظلومنمايي ميشود و سركوب هم نميشود، بلكه اين نظر به حالت كما ميرود؛ در جريان فتنه به مدت 8 ماه عدهاي زيادي از اين گروهها در ميدان بودند و توانسته بودند بخش مهمي از مردم را حتي فريب دهند. اگر اجازه نميدادند كه اينها دست خودشان را با آتش زدن قرآن و مسجد و غيره رو كنند، 9 دياي به وجود نميآمد. 9 دي زماني به وجود آمد كه حتي تهراني كه اكثريتش به آقاي ميرحسين موسوي رأي داده بودند، عليه موسوي قيام كردند. و اين منجر به بقاي سيستم شد. يعني شما نه حرفهاي آنها را سركوب كرديد، كه در گلو خفه شود و نه خيلي هزينه كرديد؛ بلكه خود مردم آگاه شدند و به ميدان آمدند. وظيفه رهبري همين آگاهي بخشي است.
پرتو: با توجه به اين تضارب آرا كه شرايط را بسيار پيچيده كرده است، به نظر ميرسد كه نخبگان و انقلابيون واقعي بايد وارد شوند و روشنگري كنند. براي اينكه انقلاب و انقلابي گري بماند، توصيه شما به نخبگان چيست؟
نخبگاني كه هنوز آلوده نشدهاند، وظيفهشان بصيرتافزايي، آگاهيبخشي و وارد ميدان شدن و رسوا كردن اينهاست.
اين وظيفه در درجه اول بر عهده نخبگاني است كه نگاهشان، نگاه بالا و كلان است و در عين حال ميتوانند با رسوا كردن رفتار و اعمال حكومتگرايان اين را براي مردم نقد كنند. هم رسانههايي كه جزء دسته انقلابيون هستند و هم نخبگاني كه هنوز انقلابي ماندهاند وظيفه دارند كه ارشاد كنند تا مردم آماده شوند. بنده بارها مطرح كردهام كه انقلابيون، انقلاب اسلامي را دريابند. يعني اگر نخبگان ساكت بنشينند، اينها اختاپوسوار نفوذ خواهند كرد و كل جامعه نخبه را در اختيار خواهند گرفت و آن هنگام اين خطر وجود دارد كه انقلاب از دست برود.
آخرین اخبار
- قبلی
- 5 از 5