شما اینجا هستید
هوای نفس؛ اصلیترین عامل انحراف
جلسه ششم درس اخلاق حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و به نقل از پایگاه اطلاعرسانی آثار حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته)، جلسه ششم درس اخلاق حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري در تاريخ 30/10/94، مطابق با نهم ربیعالثانی 1437 برگزار شد و در ادامه خلاصه سخنان ایشان را میخوانیم. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
در جلسات گذشته با استفاده از فرمایشات امیرمؤمنان علیهالسلام در نهجالبلاغه به این نتیجه رسیدیم که کلیترین عواملی که موجب لغزشها و انحرافهای ناگهاني و غيرمنتظره انسان میشود دلبستگي به دنيا، پيروي از هواي نفس و وسوسههاي شيطان است. اکنون پرسشی درباره ارتباط این سه عامل با هم مطرح ميشود که آيا اين سه عامل مستقل از یکدیگر هستند و هر کدام به تنهايي باعث انحراف انسان ميشوند يا اینکه مجموع اين سه با هم در انحراف انسان اثر میکنند، و یا اینکه قضیه به صورت دیگری است؟
رابطه دنيا، شيطان، و نفس
با توجه به مواردي که از نهجالبلاغه خوانده شد و آیات و روایات دیگر، به این نتیجه میرسیم که اصليترين عامل براي لغزش انسان، هواي نفس است، و دنيا و جلوههاي آن متعلقات هواي نفس را مشخص ميکنند، که البته انواع مختلفي دارند و نسبت به سنين، مناطق و اصناف مختلف، متفاوت است. همچنین کار شيطان نیز در واقع تقويت همان انگيزه و هواي نفس است؛ يعني اگر ما هيچ ميلي به انجام گناهي نداشته باشيم، شيطان نميتواند ما را به آن عمل وادار کند. فرض اين است که کاري اختياري است و بايد خود انسان بخواهد و شيطان تنها انسان را وادار ميکند که خودش تصميم بگيرد. بنابراین بايد بخواهد و نوعی تمايل به آن داشته باشد تا آن را تحقق ببخشد. شیطان درباره کاری که انسان به آن هيچ ميلي ندارد و يا از آن بدش میآید، کاری نميتواند بکند. پس در واقع نقش شيطان، بيدار کردن يک ميل خفته، تقويت يک گرايش یا علاقه و کارهایی مثل آن است. بررسی آیات قرآن و روايات و همچنین خطبههایی که از نهجالبلاغه تلاوت کردیم نیز ما را به این نتیجه میرساند که کار شیطان در واقع تقويت همین خواستهها و چيزهايي است که به دنبال اين تقويت ميباشد.
بررسی استقرايي نیز ما را به این نتیجه میرساند که همه موارد انحراف به اين سه عامل برميگردد و در میان اين سه عامل نیز هوای نفس عامل اصلي است. به عبارت دیگر، براي به فعليت رسیدن ميل طبيعي انسان، دنيا ميتواند مُعِدّ باشد و شيطان نیز آن میل را تقويت ميکند، اما مقتضي و سبب آن هواي نفس است. بنابراین اگر انسان هواي نفس نميداشت، دلش نميخواست و تمايل پيدا نميکرد، هيچ کدام از ایندو (دنیا و شیطان) به تنهايي نميتوانستند انسان را به کاری وادار کنند. پس اصل هواي نفس است و آنهای دیگر جنبههاي کمکي و شرطي دارند.
اگر اين نتیجه را يک تحليل روانشناسانه نیز بکنيم به همين نتيجه ميرسيم؛ بارها گفتهایم که فعل اختياري دو پايه دارد؛ که يکي شناخت و آگاهي است و دیگری میل و انگیزه. اگر انسان چيزي را نشناسد و اصلا از آن اطلاع پيدا نکند، کار اختياري درباره آن از او سر نميزند. همچنین انسان باید نسبت به يک عمل نوعي کشش و میل داشته باشد تا آن را انجام دهد. اگر کشش منفي باشد و از آن عمل بدش بيايد، خودبهخود آن کار را انجام نمیدهد، مگر اینکه از جهت ديگري کششي پيدا شود که بر آن غالب گردد. شناخت و میل دو پايه کار اختياري هستند و اگر در این دو خللی ایجاد نشود، انتخاب صحیحی صورت میگیرد، اما انسان از خطا در این دو مصون نیست. در پایه شناخت بارها تجربه کردهایم که گاه تشخيص ما درست نيست و چيزي را به جاي چيز ديگري ميگيريم. اشتباه ميکنيم و حتی استدلال نیز ميکنيم اما دچار مغالطه میشویم و نميفهميم، و این باعث ميشود که آگاهي و فهم ما درست نباشد. برپایه این شناخت غلط، دست به اختياري میزنیم که دیگر ما را به هدف نميرساند. درباره ميل نیز همین قضیه صادق است.
عوامل فرا-انساني
در بين انسانها کساني هستند که او را در رسیدن به فهم صحیح کمک میکنند. معلم کمک ميکند به اينکه انسان بهتر بفهمد. توجه داشته باشید که دستآخر این فرد است که ميفهمد، اما معلم کمک ميکند و راه استدلال را نشان ميدهد و چون ميبيند که معلم درست استدلال میکند، آن را ميپذيريد؛ وگرنه معلم ايجاد علم نميکند. معلم فکر ما را طوري تنظيم ميکند و ما را متوجه مقدماتي ميکند که به نتيجه مطلوب برسیم. در اديان عوامل ديگري نیز مطرح شده است که ما انسانها درباره آنها آشنايي زیادی نداريم. در ادیان آمده است که خداوند موجوداتي دارد که شما نميبينيد و با آنها آشنا نيستيد، ولي آنها ميتوانند به انسانها کمک کنند و راه درست و یا راه اشتباه را به او نشان بدهند. از جمله این موجودات فرشتگان هستند؛ البته شرايطي دارد و همه انسانها اينگونه نيستند که مورد تأييد و کمک فرشتگان قرار بگيرند. در مقابل فرشتگان نیز شياطين هستند که کارشان اين است که آدميزاد را منحرف ميکنند و او را از فکر صحيح باز ميدارند. حتی گاهي کاري ميکنند که انسان با اينکه چيزي را ميداند فراموش کند.[1]
وسوسه شیطان؛ اخلال در شناخت و میل
واژه شيطان به دو گونه استعمال ميشود. گاهي به معناي وصفي به کار ميرود. در این صورت مصادیق متعددی دارد و جمع نیز بسته ميشود که به آن شياطين گفته ميشود. اما گاهی نیز به عنوان نام یک شخص استفاده میشود و به صورت عَلَم بالغلبة درباره ابليس بهکار میرود که در مقابل حضرت آدم سجده نکرد. طبق آيات قرآن، اصل این موجود از آتش خلق شده است و دارودسته و ياراني دارد. تعبير قرآن اين است؛ إنَّهُ يرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ؛[2] شما آنها را نميبينيد، ولي شيطان و يارانش شما را ميبينند. شیاطین نوعي تعامل با انسان دارند و میتوانند آثار سويي در انسان بگذارند. در قرآن و روایات کارهايي براي شيطان ذکر شده است که معروفترین آنها همين وسوسه است؛ يوسوس في صدور الناس. بالاخره شیطان بهگونهای به درون ما راه پيدا ميکند و در فکر ما اثر ميگذارد تا جهت اصلي را فراموش کنيم و آن چيزي که نبايد دربارهاش فکر کنيم يا نتيجهاي ندارد، به نظر ما خيلي بزرگ جلوه کند. برای این کار چيز زشتي را زيبا جلوه ميدهد، يا اگر زيبايي کمي دارد، خيلي بزرگش ميکند؛ وزَيّنَ لَهُمُ الشَّيطَانُ أَعْمَالَهُمْ.[3] چه بسا پس از عمل، انسان ميفهمد که اين طور هم نبوده است ولي به هرحال شيطان اين کارها را ميتواند انجام دهد. در حالتي چيزي را آنچنان در نظر انسان بزرگ و زيبا جلوه ميدهد که به طرف آن جذب ميشود؛ باعث ميشود توجهاش از چيزهاي ديگر قطع و آنها را فراموش کند و ميلش به طرف آن چیز کشيده ميشود. در آن حالت انسان خيال ميکند که آن کار جاذبه خيلي شديد و منافع زيادي دارد؛ اينها کارهاي شيطان است.
بنابراین شيطان نیز در همان دو پايه اختيار ما اثر ميگذارد. از يک طرف در شناخت ما خلل ايجاد ميکند تا فراموش کنیم، یا اشتباه بفهميم، و از طرف دیگر در ميل ما تأثیر میگذارد و چيزي را که چندان اقتضاي تمايل و شيفتگي ندارد، آنچنان در نظر ما زيبا جلوه میدهد که بيجهت شيفتهاش میشويم. فعل اختياري ما از شناخت و ميل ما سرچشمه ميگيرد. اگر اين دو خلل پيدا کند نتيجه خراب ميشود و کار شيطان همين است. او ابتدا اغوا و گمراه ميکند و راه را عوضي نشان ميدهد تا انسان بد بفهمد، و بعد از شناخت نادرست کمک ميکند که تمايل به چيزي پيدا کند که اقتضاي اين تمايل را ندارد. به اين وسيله کاري ميکند که انسان به طرف آن کار کشيده شده و مجذوب آن شود و رفتاري انجام دهد که نميبايست انجام دهد.
البته انسان هم در مقابل شيطان دستخالي نيست. از يک سو فرشتگان به او کمک ميکنند، که قرآن در اين باره ميفرمايد: وَأَيدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ؛[4] تعبير بسيار بلندي است! خدا مؤمنان را با روحي که از سنخ ملائکه يا اعظم از ملائکه است، تأييد ميکند و آنها را به کمکشان ميفرستد. گاهي جرقهاي به ذهن انسان ميزند و چيزي را ميفهمد که اصلاً سابقه نداشته است؛ مطلبي به ذهن او ميآيد که دربارهاش فکر نکرده است؛ چه بسا اينها از همان القائات فرشتگان باشد، کما اينکه گاهي هم وسوسه عجيبي برايش پيدا ميشود که ميتوان گفت اينها از نتايج تأثير شيطان است.
شیطانهای دورهگرد!
اگر ما اين مطالب را درست درک کنيم و بدانيم که هواي نفس چيست و دنيا چگونه انسان را فريب ميدهد و شيطان چه نقشي دارد، ميتوانيم راههاي جلوگيري از تأثير آنها را هم پيدا کنيم و عملا نگذاريم شيطان تأثيرات زيادي در ما ببخشد. البته تا ما در اين عالم هستيم، شيطان دست از سر ما نميکشد، اما بعضي انسانها شيطان دائمي و رفيق دارند که همیشه برايشان تصميم ميگيرد و به آنها مشورت ميدهد. اينها همان کساني هستند که خداوند درباره آنها ميگويد: نُقَيِّضْ لَهُ شَيطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ؛[5] وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاء؛[6] ما شياطيني را براي اينها ميفرستيم که هميشه همراه و رفيقشان هستند. کساني هستند هميشه رفيق شيطان هستند و کاري را بياذن، مشاوره و نظر ايشان انجام نميدهند؛ ولي مؤمناني نيز هستند که پاکند و خودشان را از شيطان برکنار ميدارند، ولي گاهي شيطانهايي ميآيند به آنها برخورد ميکنند. قرآن تعبير ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛[7] طائف به معناي دورهگرد است. برخي از شياطين دورهگردند. ثابت نيستند که هميشه رفيق ثابت يک نفر باشند. اينها دورهگردند و هر جايي دستشان برسد به کسي تنهاي ميزنند و چيزي القا ميکنند. مؤمنان حتي اگر شيطان ثابت نداشته باشند، اما از اين تماسهاي شيطاني مصون نيستند و لذا ميفرمايد: إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيطَانِ. شيطانهاي دورهگرد با مؤمنان تماس ميگيرند و به تعبير خودماني به آنها تنهاي ميزنند؛ تنه فکري، تنه وسوسهاي، تحريک هوس، تحريک شهوت و چيزهايي از اين قبيل. ولي مؤمنان به محض برخورد با اين شياطين، متذکر ميشوند و به خود ميآيند.
عقل، عاملی فطری در مقابل هوای نفس
اين دستگاهي است که زمينه کار اختياري ما را شکل ميدهد. آنچه در درون ما در زمينه شناخت وجود دارد، ادراکات بديهي عقل و چيزهايي است که با فعاليت عقل میتوانيم در خودمان ايجاد کنيم. اين نيرويي است که خداوند به ما داده است که اگر عقلمان را به کار بگيريم کمتر تحت تأثير شيطان واقع ميشويم. بنابراين ما دستخالي نيستيم؛ يک عامل فطري داريم و خداوند عقل را به ما داده است؛ البته بايد آن را به کار بگيريم. عقل نيز مثل هر قوه ديگري اگر به کار گرفته نشود، کمکم ضعيف ميشود. اگر انسان با عقلش درست کار کند، به آن زياد مراجعه کند، درست فکر کند و نتيجهگيري صحيح کند، و در صورت نياز از مشورت ديگران استفاده کند، عقلش قوي ميشود و به اين زوديها در مقابل وسوسههاي شيطان تسليم نميشود. ولي اگر انسان عقل را کنار بگذارد، در دام هوس و هواي نفس ميافتد. تبعيت از هواي نفس باعث ميشود که انسان عقلش را کنار بگذارد و یا اصلا به دنبال آن نرود و يا از آن به صورت انحرافي کار بکشد. در اين صورت فکر ميکند اما با افکارش به دنبال راهي براي کارهاي نادرست ميگردد و از نيروي عقلش در مسير غلط استفاده ميکند.
همين طور ما میتوانیم ميلهاي باطني خود را تقويت کنيم. وقتي فهميديم يک ميلهايي در حالت افراطي ضرر دارد، وقتي تجربه کرديم که اگر درباره کار نادرست یا گناهي فکر کنيم، با آن انس ميگيريم و کمکم به آن عادت ميکنيم، و گاه و بيگاه خودبهخود فکرش به ذهنمان ميآيد، به اين نتيجه ميرسيم که بايد افکار صحيح و گرايشهاي الهي را در خود تقويت کنيم و بيشتر درباره آنها فکر، مطالعه، بحث و عمل کنيم تا آن گرايشها در ما تقويت شود. بايد فکرمان را در جهت عقلي و الهي تربيت کنيم و بيشتر درباره مسائلي فکر کنيم که ارزش فکر کردن را دارند. اين کار باعث ميشود که عقل ما تقويت شود و شيطان به راحتي نتواند بر ما و عقل ما غالب شود.
نقش عادت در سعادت و شقاوت
عادت از ويژگيهاي خوب انسان است. بنده خود تجربه کردهام که وقتي زياد درباره چيزي فکر ميکنم، کمکم با آن انس ميگيرم و آن چیز برایم عادي ميشود و ديگر جدا شدن از آن برایم مشکل ميشود. درباره حافظان قرآن و کسانی که با قرآن انس ميگيرند، میگویند: شاید این کار در ابتدا سخت باشد، اما پس از مدتی چنان به حفظ قرآن علاقهمند میشوند که اگر این کار را يک روز ترک کنند، گمشدهاي دارند و ناراحت ميشوند. اين خاصيت آدميزاد است و خداوند او را اينگونه آفريده است که به هر چه بیشتر توجه کند و بيشتر در آن خيره شود، انس ميگيرد و دیگر جدا شدن از آن برایش مشکل ميشود.
بسیاری از کارهايي که ما انجام ميدهيم، مديون همين خاصيت عادت انسان است. حتی در حرف زدن و نماز خواندنمان از این خاصیت بهره میبریم. گاهي اتفاق میافتد که در وسط سوره حمد يک آيه از یاد انسان میرود، ولي اگر از اول شروع کند و سریع بخواند خودبهخود تا آخر ميخواند. این حالت برای حافظان قرآن بسیار اتفاق ميافتد و وقتي آیهای را فراموش میکنند از چند آيه قبل از آن شروع به خواندن میکنند و آن را به یاد میآورند. علت آن هم این است که اين آیات پشت سر هم در ذهنشان جاي گرفته است. وقتي آيه اول را ميخوانند خودبهخود تا آخر به ذهن آنها میآید. اين ویژگی را خداوند در انسان ايجاد کرده است تا کارها برای او آسان شود. اين لطف خداست و اگر در مسیر صحیح واقع شود نعمت بزرگي است. در مورد گناه نیز همين طور است. وقتي انسان به گناه عادت ميکند، همينکه مقدماتش ظاهر شود ناخودآگاه تا آخر ميرود و نميتواند جلوي خودش را بگيرد. بسته به این است که چقدر عادت کرده باشد. اين همان قدرت بر عادتي است که خدا در نفس انسان قرار داده است و کارها را آسان ميکند. کار خوب باشد وقتي عادت ميشود انسان زود انجام ميدهد و ثوابش بيشتر ميشود و نتايج بهتر ميگيرد. کار بد هم باشد، زود گناه انجام ميگيرد و فرصت اينکه انسان فکر و تعقل کند به او نميدهد.
اگر انسان این مسایل را بداند، میتواند از ابتدا خودسازي کند تا در چيزهايي که ميداند ضرر دارد، خيلي خيره نشود و در آنها تمرکز پيدا نکند؛ حتی اگر توجهاش جلب شد و شیطان وسوسهاش کرد يا بياختيار نگاهش افتاد يا حرفي زد و چيزي به زبانش آمد يا اتفاقا کلامي به گوشش خورد که نميبايست بشنود و بياختيار گوش کرد، زود رد ميشود؛ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيطَانِ تَذَكَّرُواْ؛ فورا يادشان ميآيد که کار بد و اشتباهی است و نبايد ادامه دهند. اما وقتي انسان به گناه عادت کرده باشد يعني شيطان ثابت دارد، و هميشه همراهش است. اين شيطان مدام القا ميکند و رهایش نميکند. قرآن درباره چنین کسانی میگوید: نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ * وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ؛[8] آنها افسار انسان را به دست ميگيرند و به هر سويي که دلشان بخواهد، میکشند.
هوای نفس؛ اصل همه شرور اختیاری
حاصل اينکه اصل همه شرور اختياري، هواي نفس است؛ يعني دلخواهي که خداوند نميپسندد. متعلق اين هواي نفس جلوههاي دنياست. معمولاً چيزهایي که انسان دوست دارد و ميخواهد از آنها استفاده و در آنها تصرف کند، از همين امور دنياست. انسان از ديدنيها، شنيدنيها، بوييدنيها، لمس کردنيها، خياليات دنیا يک نوع لذتي ميبرد و به آنها گرايش پیدا میکند. بنابراین باید از ابتدا سعي کند با چيزهايي انس بگيرد که مفيد باشد و دلبستگي به اين زيباييها و زرق و برقهاي دنيا پيدا نکند؛ تا از آنهايي نشود که حليت الدنيا في اعينهم وراقهم زبرجها. باید کاری کند که زينتهاي دنيا چشمش را خيره نکند و خودش را نبازد. به محض اينکه از چیزی خوشش آمد، خودش را متوجه کند که اگر خداپسند نيست، از آن رويبگرداند و به چيزهايي مشغول شود که خدا ميپسندد. بنابراین ما با سه عامل که مکمل هم هستند، روبهرو هستیم. عامل اصلي هواي نفس است، متعلقش که باعث شکفتگي آن ميشود جاذبههاي دنياست، و آنکه اين کشش را چه در زمينه شناخت و چه در زمينه ميل و اراده، تقویت میکند، شيطان است.
اعاذنا الله واياکم من شرورهم!
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. کهف، 63.
[2]. اعراف، 27.
[3]. انفال، 48.
[4]. مجادله، 22.
[5]. زخرف، 36.
[6]. فصلت، 25.
[7]. اعراف، 201.
[8]. زخرف، 36-37.
آخرین اخبار
- قبلی
- 5 از 5