شما اینجا هستید
دغدغههای «میشل فوکو» درباره انقلاب اسلامی
در چهارمين نشست از سلسله نشستهاي انقلاب اسلامي از نگاه نظريهپردازان غربي «دغدغههاي ميشل فوكو درباره انقلاب اسلامي ايران» مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
به گزارش مرکز خبر و اطلاع رسانی روابط عمومی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) حجتالاسلام و المسلمین دکتر رضا نرگسی در نشست علمی روز شنبه 25/11/93 در سخنرانی خود اظهار داشت: ميشل فوكو، توجه ويژهاي نسبت به انقلاب اسلامي ايران داشت. او دو بار به تهران آمده و طي اقامت خود، نُه مقاله درباره قيام مردم ايران براي روزنامه كورير دلاسرا (Corriere Della Sera) ارسال ميدارد. وی در ادامه افزود: فوكو بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نيز «نامه سرگشادهاي به مهدي بازرگان» مينويسد. او همچنين مقالهاي استفهامي تحت عنوان «طغيان بيحاصل» درباره ايران منتشر مينمايد. «پاسخ به يك خواننده زن ايراني»، «پاسخ به ميشل فوكو و ايران» نيز عناوين جوابيههاي فوكو به كساني است كه او را متهم به طرفداري از انقلاب ايران نمودهاند. در اين نوشتار سعي شده اولاً علت علاقه فوكو به انقلاب اسلامي و ارتباط آن با نظريههاي او بررسي شود و ثانياً تفاوت نگاه او به انقلاب ايران در قبل و بعد از پيروزي مورد تأمل قرار گيرد.
دکتر نرگسی خاطرنشان کرد: علاقه فوكو به انقلاب اسلامي ايران به دليل نظريههاي خاصي است كه او درباره مقولههاي تاريخ، قدرت و مدرنيسم دارد. او اين انقلاب اسلامي ايران را مورد مناسبي براي آن نظريهها ميبيند. فوکو در تاريخ، نوعي عدم پيوستگي را كشف و مطرح ميسازد
وی خاطر نشان کرد: به اعتقاد فوكو ماهيت قدرت بايد در تمامي سطوح خُرد جامعه تحليل شود: مدرنيسم: به گمان فوكو، انسانباوري كه در يك مرحلة از تحول جامعه غربي، نقش نيرويي رهاييبخش را بازي ميكرد؛ اما اكنون كه سلطه در جامعة مدرن شكلهاي جديدي يافته است، انسانباوري نيز در شرايط دنياي معاصر نيروي انتقاديش را از دست داده است.
حجتالاسلام نرگسی گفت: فوكو مهمترين علت اين انقلاب را شكست مدرنيسم در ايران ميداند. علل ديگر انقلاب اسلامي از نظر فوكو عبارتند از: 1) اعتقاد به امام زمان(عج) و نقش او در زندگي مردم شيعه؛ 2) وجود روحانيت و نقش آنها در حفظ دين و نحوه ارتباط آنها با مردم؛ 3) نمايش اراده كاملاً جمعي ملت در برابر قدرت حاكمه 4) نقش فعال دين و اراده و تصميم مردم به تغيير ريشهاي زندگي خود 5) وجود رهبر منحصر به فرد و افسانهاي امام خميني(ره) 6) ارتباط بين آيينهاي مذهبي و اراده جمعي؛ همانند مراسم عزاداري سالار شهيدان امام حسين(عليه السلام) 7) وارد كردن معنويت در سياست.
وی ادامه داد: فوكو بهرغم تمجيدهاي فراواني كه درباره انقلاب ايران نموده است، زمانيكه جمهوري اسلامي به حاكميت ميرسد، موضعگيريهاي متفاوتي نسبت به اين نظام اتخاذ كرده و طي نامهاي سرگشاده به مهدي بازرگان و مقالهاي تحت عنوان «طغيان بيحاصل» به انتقاد از آن ميپردازد. در اين خصوص چند احتمال را ميتوان مطرح كرد:
احتمال اول اينكه وي به جهت دفاع از اتهامات و حملاتي که به او براي طرفداري از انقلاب اسلامي ميشد، اين نظريات را مطرح كرده است؛ اما با توجه به روحيه فوكو در بيان نظريههاي جديد و بيباكي او در مواجهه با ساير انديشمندان غرب، اين احتمال درباره او بسيار ضعيف مينماياند.
احتمال دوم اينكه فوكو در بخش نفي غرب و نقد مدرنيسم با انقلاب همراه بود؛ اما در بخش اثباتي راه خود را از انقلاب جدا كرد؛
احتمال سومي كه وجود دارد اينكه فوكو تحت تأثير جرياني که خود از آن به جريان تماميتگرا نام ميبرد، نتوانسته فضيلت يک جريان مخالف غرب را بپذيرد و به قول خودش «درک انسان غربي از خود و از جهان، راه او را براي گونهاي بودن ديگر بسته است، چون امكاني براي گونهاي ديگر انديشيدن نمييابد و طالب آن نيز نيست» و اين چيزي است که خود نيز گرفتار آن شده است.
حجتالاسلام نرگسی در پایان سخنرانی و نتيجه گیری از مطالب خود اظهار داشت: تفكر پستمدرن كه فوكو يكي از طلايهداران آن است؛ همانند تفكر مدرن در تبيين اين انقلاب درمانده است؛ زيرا اين تفكر نيز از زيربناها و اصول حاكم بر مدرنيته پيروي ميكند؛ به عبارت ديگر مدرنيسم و پستمدرنيسم دو ساقه از يك ريشه ميباشند. در نتيجه نظريههاي فوكو با آنچه اين انقلاب نفي ميكند، ميتوانند همخواني داشته باشند؛ اما قادر به فهم و تبيين بخش اثباتي آن نيستند؛ بلكه اين انقلاب، نه يك انقلاب ارتجاعي و نه يك انقلاب مدرن و نه يك انقلاب پستمدرن؛ بلكه بايد گفت اين يك انقلاب «فرامدرن» يا «ترانس مدرن» است.
حجتالاسلام و المسلمین مجتبی کاظمی دانشپژوه دکتری اندیشه معاصر مسلمین به عنوان ناقد پس از پایان سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا نرگسی به بررسی بیشتر و نقد موضوع پرداخت و گفت: میشل فوکو نسبت به دیگر اندیشمندان غربی موضعی متفاوت نسبت به انقلاب اسلامی دارد و ویژگی دیگری که وی را از دیگر نظریه پردازان غربی متمایز میکند این است که وی به طور مستقیم در جریان انقلاب اسلامی قرار میگیرد و به گزارشات اکتفا نمیکند.
کاظمی در ادامه با طرح سوالی تحلیل خود را از میشل فوکو بیان مینماید: سوال این است که مسئله ما در ارتباط با میشل فوکو چیست؟ به نظر بنده مسئله ما موافقت او با انقلاب اسلامی و بعد مخالفت و بازگشت او از نظریاتش نمیباشد بلکه مسئله این است یک اندیشمند غربی با نقدی که نسبت به عقلانیت مدرن و اومانیسم غربی دارد آن ساختارهای حاکم بر تفکر غربی در ذهن او شکسته میشود و این مسئله باعث میشود که انقلاب مردم ایران را خارج از چهارچوب های نظری و معنایی غربی تحلیل کند. و به تعبیر خودش «انقلابی بر ضد نظم جهانی است و جدیدترین و دیوانهوارترین شروع است»
وی تصریح کرد: هر چند این نقد فوکو به علوم غربی روشی است که سازگار با مبانی دینی ما نیست و نتیجه روش شناسی فوکو نسبیت میباشد.
آخرین اخبار
- قبلی
- 5 از 5