شما اینجا هستید
گزارش نشست تخصصی «بررسی کاربست روش نظریه پردازی داده بنیاد در علوم انسانی اسلامی»
نهمین نشست از سلسله نشست های تخصصی و هفتادمین و ششمین کرسی ترویجی مؤسسه امام خمینی (ره) برگزار گردید؛
نشست «بررسی کاربست روش نظریه پردازی داده بنیاد در علوم انسانی اسلامی»
به گزارش روابط عمومی مؤسسه این نشست با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمدحسین شریفی سه شنبه 11 دی ماه 97 بعد از نماز مغرب و عشا در سالن اندیشه مؤسسه برگزار شد.
گفتنی است دکتر سیدحسین شرف الدین و حجت السلام والمسلمین دکتر محمد مهدی نادری، ناقدان این نشست بودند و مدیریت این کرسی را حجت الاسلام محمد بهمنی به عهده دشت.
خلاصه:
يک. روش نظريهپردازي دادهبنياد از رايجترين روشهايي است که در چهار دهه اخير مورد استقبال گستردة محققان علوم انساني و اجتماعي قرار گرفته است. استفاده از اين روش نه مخصوص پيروان رويکرد کنش متقابل در جامعهشناسي و پراگماتيسم در فلسفه است و نه اساساً اختصاصي به جامعهشناسي دارد. بلکه در همة علوم انساني و تحقيقات کيفي و بر اساس همة رويکردهاي موجود در علوم اجتماعي و فلسفه قابل استفاده است.
دو. در دنياي غرب از زمان طرح اين نظريه توسط بارني گليسر و آنسلم استراس در سال 1967 تاکنون، افراد مختلفي از اين روش دفاع کرده و آن را روشي معتبر و کارآمد دانستهاند. هر چند تلقيها يا قرائتهاي متفاوتي از اين روش حتي توسط بنيانگذارانش مطرح شد.
سه. روش دادهبنياد، در ميان محققان ايراني نيز به عنوان الگويي کارآمد براي تحقيقات علوم انساني و حتي اسلامي به کار گرفته شده و مورد قبول واقع شده است. تحقيقات فراواني با تکيه بر اين مدل، به انجام رسيده است
چهار. روش نظريهپردازي دادهبنياد، مدعي است هر محققي، با طي مراحلي مشخص که در اين روش تبيين شده است، ميتواند نظريهاي مبتني بر دادههاي واقعي و اطلاعات عيني دربارة موضوع مورد مطالعه توليد کند.
پنج. روش نظريهپردازي دادهبنياد در واقع، روشي براي ساخت نظريه است. زيرا در اين روش، با گردآوري دادهها و بررسي و تحليل و تجزيه آنها، و با توجه به قدرت خلاقيت محقق، نظريهاي ساخته ميشود.
شش. در اين روش، تحقيق با گردآوري دادهها شروع ميشود و نه با پيشفرض گرفتن نظريه يا فرضيهاي. بعد از جمعآوري دادهها است که مفاهيم، فرضيهها و گزارههاي اصلي نظرية خود را از همان دادهها استنتاج ميکند. نظرية دادهبنياد، ميتواند نمايانگر واقعيت باشد؛ به همين دليل، کارآمدي و کارآيي عملي بيشتري خواهد داشت.
هفت. دربارة مراحل اصلي روش دادهبنياد مدلهاي مختلفي ارائه شده است: مشهورترين مرحلهبندي آن به اين صورت است که بعد از تعيين مسأله تحقيق، به گردآوري دادهها اقدام ميشود و سپس به کدگذاري دادههاي گردآوري شده. البته خود کدگذاري مشتمل بر سه مرحلة مترتب بر هم است: کدگذاري باز، کدگذاري محوري و کدگذاري انتخابي و در پايان نظريه به دست ميآيد.
هشت. برخي ديگر مراحل آن را به اين شکل ترسيم کردهاند: گردآوري دادهها؛ کدگذاري آنها، دستهبندي هر کدام از آن کدها در قالب مفاهيم؛ و دسته بندي آن مفاهيم در ذيل مفاهيمي کليتر با عنوان «مقوله» و در گام نهايي ارائة نظريه.
نه. برخي ديگر از نويسندگان اساساً کدگذاري را از مراحل نظريهپردازي دادهبنياد خارج کرده و آن را صرفاً يکي از اقداماتي دانستهاند که براي دستيابي به مفاهيم، مقولهها و ابعاد در اين روش صورت ميگيرد. به اعتقاد اينان، مراحل اصلي اين روش عبارتند از تعيين موضوع و نمونهگيري نظري؛ جمعآوري دادهها؛ به دست آوردن مفاهيم؛ تعيين مؤلفهها؛ مشخص کردن ابعاد و ارائة مدلي مفهومي يا همان نظريه.
ده. مراحل اصلي اين روش آنگونه که توسط استراس و کوربين بيان شده است؛ عبارتند از: (1) «انتخاب مسأله تحقيق»، (2) «گردآوري دادهها»، اما به دليل کثرت دادهها، بايد از ميان آنها نمونهبرداري صورت گيرد، که در اين روش از نمونهبرداري ارادي و غيرتصادفي دفاع ميکنند و آن را به ميل و سليقة خود نظريهپرداز واگذار ميکنند؛ (3) «کدگذاري دادهها» يا روند تجزيه و تحليل دادهها به هدف مفهومسازي و مقولهيابي که خود در سه مرحله انجام ميگيرد: «کدگذاري باز» که به مفهومسازي از دادهها ميپردازد از آن جهت که هم ميزان و کميت مفهومسازي و هم کيفيت آن کاملاً در اختيار پژوهشگر است به آن کدگذاري باز ميگويند؛ «کدگذاري محوري» که به هدف مرتبط کردن مجموعهاي از مفاهيم با يکديگر و جمع کردن آنها در ذيل يک محور يا مقولة اصلي صورت ميگيرد و «کدگذاري انتخابي»، که عبارت است از روند «يکپارچهسازي»، «اصلاح و استحکام مفاهيم و مقولات» و «پر کردن جاهاي خالي». (4) «نگارش و تدوين نظريه» و (5) «اعتبارسنجي نظريه».
يازده. ترتب سه مرحلة کدگذاري به صورت ترتبي قطعي نيست؛ بلکه حالتي رفت و برگشتي دارد. به تعبير ديگر، يک فرايند مقايسهاي مستمر يا نوعي روش تطبيق مداوم است؛ بدين معنا که به صورت همزمان هر سه مرحلة کدگذاري در حال انجام است؛ هر چند در هر زماني محقق، بر يکي از آنها تمرکز بيشتري دارد.
دوازده. انطباق (ميزان سازگاري مفاهيم با دادهها واقعي)؛ قابليت فهم (نظريه بايد قابل فهم باشد و اين در صورتي است که اجزاء آن به شکلي نظاممند به هم مرتبط شده باشند)؛ قابليت تعميم يا تعميمپذير بودن نظريه؛ و امکان کنترل داشتن، چهار معيار اصلي براي سنجش اعتبار نظرية به دست آمده از چنين روشي هستند.
سيزده. تناسب با واقعيتها و دادههاي عيني و واقعي، و آغاز از سؤال به جاي فرضيه، و همچنين توجه به نقش نظريهپرداز و توانمنديهاي ادراکي و صلاحيتهاي اخلاقي او از جملة نقاط قوت اين روش هستند. در عين حال، به دليل افراط در توجه به جايگاه نظريهپرداز، اين نقطه قوت در اين روش، خود به نقطهاي ضعف تبديل شده است. زيرا در اين روش حتي در مقام گردآوري اطلاعات نيز ميل و خواست محقق را در کميت و کيفيت گردآوري دادهها دخيل ميدانند. و همين مسأله موجب ميشود تا لايههايي از واقعيت از ديد محقق پنهان بماند.
چهارده. بيتوجهي به پيشينة تحقيق و پاسخهاي احتمالي به پرسش تحقيق، نه تنها نشاندهندة غفلت از هويت جمعي علم است که دال بر ناديده گرفتن اخلاق علمي نيز هست.
پانزده. بيتوجهي به نقش مباني نظري در توليد علم، و ناديده گرفتن ارتباط ميان نظريه و مباني نظري، از ديگر ضعفهاي جدي اين مدل است.
آخرین اخبار
- 1 از 5
- بعدی