شما اینجا هستید
روانشناسی اسلامی، امکان و چالشها
حجت الاسلام والمسلمين دکتر رحيم ميردريکوندي در نشستي با «موضوع روانشناسي اسلامي، امکان و چالشها» با طرح دو سؤال اظهار داشت: سؤال اول، آيا روانشناسي اسلامي وجود دارد يا خير؟ چگونه ميتوان روانشناسي اسلامي را توليد، تدوين و ارائه نمود. وي يادآوري کرد که کساني که مي گويند روانشناسي اسلامي نداريم؛ دليل کوتاهي ذکر مي کنند و ميگويند روانشناسي علم است و علم هم دينبردار نيست مانند رياضي، فيزيک، شيمي که اسلامي و غيراسلامي ندارد. روانشناسي هم يک علم است و اسلامي و غير اسلامي ندارد.
عضو هيئت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) گفت: چهرههاي ديني مي گويند بهطور يقين ما روانشناسي اسلامي داريم به دليل اينکه اولا از يک طرف ما ميگوييم اسلامي دين کامل، جامع و نهايي است و ثانيا روان شناسي با رفتار انسان سروکار دارد که رفتار معيار تکليف است و بهشت و جهنم حاصل رفتار انسان است و ثالثا خداوند انسان را آفريده و به همه چيز او آگاه است و امکان ندارد اسلام براي رفتار انسان که موضوع علم روانشناسي است، حرفي براي گفتن نداشته باشد.
دکتر ميردريکوندي اظهار داشت: دين اسلام در مورد تبيين رفتار، خاستگاه رفتار، اهداف و انگيزههاي رفتار بحث زيادي را مطرح ميکند بنابراين اگر گفته شود روانشناسي اسلامي وجود ندارد قابل قبول نيست.
وي خاطرنشان کرد: بهطور يقيني علوم انساني اسلامي داريم و روانشناسي اسلامي داريم حال که جوبا سؤال اول مثبت است، سؤال دوم اين است که چگونه ميتوان روانشناسي اسلم توليد و تدوين نمود و به دنياي امروز ارائه کرد.
در زمينه روند و چگونگي شکلگيري، توليد و تدوين روانشناسي اسلامي سه ديدگاه يا سه سليقه وجود دارد؛ 1. ديدگاه تناظري (تطبيقي/ سنجاقي) 2. ديدگاه جزيرهاي
ديدگاه اول و دوم تاکنون اجرايي شده و در حال اجرايي شدن نيز ميباشند اما ديدگاه سوم که ديدگاه زيربنا روبنا است، در صف اجرايي شدن است.
طبق اين ديدگاه، اول بايد اصول و مباني و زيربناها را از متون اسلامي دست اول استخراج کنيم و تمام ريزموضوعات روانشناختي را مبتني کنيم بر اين اصول و اين مباني يعني اول چارچوبها را مشخص کنيم و بعد موضوعات کوچک را در اين چارچوب قرار دهيم.
غربيها هم ساليان سال در اين قسمت زيربنا و بعد روبنا کار کردهاند و کتابهايي با نامهاي اصول و مباني روانشناسي، زمينه روانشناسي، در آمدي بر روان شناسي و... چاپ و روانه بازار علمي کرده اند.
آنها اول پايهها و چارچوبهاي کلي را مشخص کردهاند و بعدا فروعات و جزئيات را بر اين اساس قرار دادهاند. آنچه که بهصورت اجمالي و نهايي ميتوان گفت اين است که از بين سه ديدگاه شايد ديدگاه اول و دوم لازم باشند ولي کافي نيستند. اينکه ما دنبال اين بگرديم که آنها چه گفتهآند و يا ما چه گفتهايم اين آرماني نيست.
آنچه مطلوب و ايدهآلي و گمشده ماست سليقه و يا ديدگاه سوم است.
براي نيل به اين آرمان نياز به تعهد و آشنايي به متون ديني و آشنايي با روانشناسي است. تنبلي نکردن و اختصاص وقت و هزينه کافي و نيروهاي متعهد و متخصص براي اين امر لازم و ضروري است در اين راه بايد زحمات فراواني را متحمل شد کمااينکه مکاتب روان شناسي در دنيا هم براي کار خود، زحمتهاي زيادي کشيدهاند.
وي در پايان اشاره داشت: که در دنياي غرب در توليد و تدوين روانشناسي خود به ما اعتنايي نکردند و منتظر ما نشدند. خودشان بهصورت مستقل دست به قلم شدند. ما هم بايد دست به قلم شويم و منتظر آنان نباشيم که به ما کمکي کنند. البته ميتوانيم از روانشناسي آنها بهعنوان ابزار استفاده کنيم.
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
آخرین اخبار
- 1 از 5
- بعدی